بدن برزخی

حکم ۱۵

بسم الله الرحمن الرحیم

از حکمت های نورانی حضرت امیـرمومنان صلوات الله و سلامه علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

” اَلمُکَوّرُ شیطانٌ فی صُورهِ الانسان “
غررالحکم و دررالکلم، فصل ۱، ح ۲۴۳ و ۱۵۰۳

هرخُلقـی، هر فکر و عقیده ای، هر چه در وجود انسان غـالب شد، صورت برزخی انسان به همان صورت است. شیطان اصلی همان ابلیس، خصوصیت حاکم بر وجودش ( اگر چه خصوصیات دیگر دارد )، آنچه از قرآن و روایات می فهمیم، چه در اصل داستان آدم و حوّا  و چه در همه انسانها، مکــر و حیله و فریب است و با آن پیش می آید.

کسی که با فریبکاری و مکاری و حیله با انسانها پیش می آید، این وصف وقتی در وجود انسان غالب شد، چون وصف شیطان است، ما هم مکور شدیم (فریب دهنده) ظاهر انسان است ولی در پشت پرده شیطان است، در آن سو، در برزخ به صورت شیطــان است.

بدن اخــروی تابـع خصوصیات حاکم بر وجـود انسان است؛ بدن برزخی تابــع خصوصیات غـالب بر وجود انســــان است؛ آن خصوصیات چه صورتــی را اقتضــاء می کند؟ به همـان صورت در می آید؛ عالم ماده یک چیز دیگر است. ( اکثر انسانهای موجود در اینجا، ازخصوصیات انسانی چیزی در وجودشان نمانده است ) این از قوانین حاکم بر عالم ماده است که خدا اینجور قرار داده است؛ اما بدن اخروی طبق خصوصیات درونــی متمثــل می شود.

ما بی مَکـر نیستیم، ما از صفات بد بی بهـره نیستیم، لمس آن برای وقتـی است که خـوب بفهمید و عمل کنید، حقیـقـت را می یابید. مَکــر که یکی از خصوصیات شیطانی و بد است، در ما در مراتب مختلف هست و در وجود اکثــر قریب به اتفاق انسانها هست الّا صالحــان و خوبــان که با مجاهدت به عنایت خدای متعال خود را پــاک کرده اند. درجات پایین تر مکر که غالب نبود، صورت انسان به صورت شیطـان در نمی آید ولــی نه این است که چوبــش را نمی خورد، صـورت را عـوض نمی کند اما عذابش را دارد. همه خصایص و اخلاق که بد است اگر غالب باشد، صورت انسان عـوض مـی شود، اگر غالب نباشد به تنــاسب خودش عذابش را می بینــد.

کسانی که به مجاهدت و تزکیه می پردازند، سعی می کنند از خصال بد، عادات بد و … خود را تطهیر کنند، بدی ها که به خصال واخلاق است و جریانات قلبی انسان است که باب وسیعی است؛ در دل انسـان چه می گذرد؟ دل انسان چیست؟ نفـرت ها و بد آمدن های انسان از چـه قماشی است؟ آنهــا که تهذیب و ترکیــه می کنند، روی دل، اعمــال اعضاء و جــوارح کار می کنند، در همــه اینها بــاید انسان به مجـــاهدت بپردازد.

آنچه بینــد در جَبینَـت اهــــل دل
تو نَبینـی در خـود ای از خود خَجـل

انسان می تواند با مُجاهدت عبــودی به جایی برسد که بَواطن را ببیند، آنهایی که دکـان باز کرده اند نه! و ساده لوحانی هستند که حرف آنها را می پذیرند، و دکان آنها می گیرد و …

اما مصـداق واقعــی ممکـن است داشته باشد که با مُجــاهدت عبـودی به آن مراحــل می رسند که نه مُجازند که چیزی معلـوم کنند، نه از دیده هــای خود چیــزی بگویند مگـر در مقـام تـآدیب شاگرد گوشه ای را بگویند.

هــر که را اَســرار حــق آموختند
مُهـــر کردند و دهـــانش دوختـند

این علـم اینجوری را به کسـی می دهند که لَــب توانند دوختــن؛ اگر به این مرحله نرســـــد به او نمی دهند و اگر لب بــاز کرد همه را می گیرند؛ آیه ای در قـرآن درخصوص بَلعم باعور آمده، اسمش را نمی برد اما در روایات اسمش آمده که با مجاهدت به جاهای بالایی رسیده بود « واتل علیهم نبآ الذی اتیناه ایاتنا فانسلخ منها » ( سوره اعراف / ۱۷۵).

آنها که با مجاهدت عبودی به مقــام بالا رسیده اند، اگر خدا اجازه بدهد بواطن را ببینند، نه اصلش را مجاز هستند که بگویند و نه مصادیقش را کــه من تو را اینجور می بینم. یکی از مـردان بزرگ مانند مرحوم علامـه طباطبایـــــی بوده اند؛ چنین مقامـاتی را طـی کرده بودند ولی اصلا معلـــوم نمی کردند نه اصلش را نه فرعش را. یکی از نشانه های آنها که این خصوصیت را پیدا می کنند که با مجاهدت عبودی که بسیار سخت است و جاهدوا فی الله حق جهاده، به آنجا رسیده اند این است که اصلا نمی گویند، اصلا  معلوم نمی کنند که به محضـر امام زمـــان صلـوات الله علیه، رسیده اند؛ همین الان هستند بعضی ها که می بینند و دکانها باز کرده اند و چه ! … .

البته حتما توجه دارید که داشتن این چنین علمی،  ذره ای بسیار ناچیز از دریای  بیکران علومی است که به سالک الی  الله در مسیر تکاملی به او داده می شود و مقصــــد همانا ذات مقدس حـق است .