خوف

حکم ۱۲

بسم الله الرحمن الرحیم

از حکمت های نورانی حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

” اَکیَسُــکُم اَورَعُــــکُم “
غررالحکم ج۲ ص۵۳۲

 

زیرکتــرین شما، با ورع تــرین شماست. چه کسی زیرک است؟ آنکه مال و ثروت و ماشین و … زیاد دارد؟! اینها زیرک نیستند، بلکه آنــــکه ورع او بیشتر است زیرک است. مسئله آن ســو، آن چنان مهــم، دقیــق، حســاب شده و سخت است که هر که ورعــش بیشتر، او زیرکی کرده است و این از سختـــی و دقـت قضیه خبــر می دهد.

البته اینکه می گوئیم سخت است، بله ولـی لذتــی دارد که وقتی شـــروع کردید آنـــوقت می فهمید، آنها که از شدت خــوف و ترس، چیــزها برایشان پیش می آیــد که نمی شــود گفت؛ همین آدم های معمــولی که به آنجا رسیده اند، در دورانــی که هنوز شروع نکرده بودند و در عالـــم هـوی و هـوس بودند، یک لحظه لــذت آن را، به تمــــــام دنیا و هوس و اینها نمی دهند …

آنها که گریه بیشتر و ترسشان بیشتر، هر چه پیش می روند، مجاهدت آنها بیشتر می شود.

مرو به خاک که   حافظ   به  بارگاه  قبول
ز درد نیمه شب و درس  صبحگاه  رسید

هرگنـج سعادت که  خـدا  به  حافظ  داد
از یُمن دعــای شب و ورد   سحـــری بود

غلام  همت  آنم  که  زیر  چـــرخ   کبــود
ز هر چه رنــگ  تعلــق پـذیرد  آزاد  است

 

اهل عمل

بسم الله الرحمن الرحیم

افرادی که عقل و شعور بالا داشتند، چرا شب و روز گریه می کردند و مضطرب بودند؟! همچون علامه (طباطبائی) و… آنرا که می دیدیم همیشه مضطرب بود؛ شبهایش را که ما نمی دیدیم. او می گفت آیه ایی را پیدا نمی کنم که مرا از اهل نجات قرار دهد؛ هر چه اهل نجات بوده شرایطی گذاشته که ما و شما نداریم؛ شرایط سنگین!!

ما فکر می کنیم، نماز می خوانیم با آن وضع! روزه می گیریم با آن وضع! ما فکر میکنیم که راه نجات را پیش گرفته ایم. مرحوم علامه در جلسات خصوصی، بیش از یکی دو بار او را متبسم ندیدم؛ همیشه او را نگران می دیدم ( من غیراز جلسات عمومی، پنج سال خصوصی در محضرش بودم ) من نمی توانم بگویم که قرآن را بهتر از او فهمیده ام، شما هم نمی توانید بگوئید. او می گفت برطبق آیات قرآن نمی توانیم بگوئیم راه نجات را یافته ایم.

نماز، روزه و … جزئی از راه نجات است؛ بقیه اش را ما ترک کرده ایم. به بیان قرآن، «تاب» اولا، « آمن » ثانیا، « عمل صالحا » ثالثا؛ ( عمل صالحا بلسان الله؛ یعنی عمل صالح براساس آنچه خدای متعال می فرماید).

وقتی انسان نداند که چه راه پر مخاطره ایی در پیش است، نمی ترسد و خوف ندارد؛ چرا حضرت علی صلوات الله علیه آنقدر خوف داشت؟! تا راجع به حضرت گفته می شود چنین؛ می گویند او امام است!! آیا چون امام است باید از او تبعیت کرد؛ یا از او فرار کرد؟!!

از تذکرات معظم له ۱۳۶۷