تفسیر سوره حمد


بسم الله الرحمن الرحیم

                تفسیر سوره مبارکه حمــد توسط آیت الله استاد محمد شجاعی مُدظله العالی

« بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم  اَلحمدُ لله ربِ العالمین  الرّحمنِ الرّحیم  مالکِ یومِ دین  اِیّاکَ نَعبد وَ اِیّاکَ نَستعین  اِهدنا الصِّراطَ المستقیم  صِراطَ الذینَ اَنعمتَ عَلیهم غَیر المَغضوبِ عَلیهم وَالضّالین»

درهمه آیات قرآن مطالب گفتنی زیاد است الا اینکه سوره مبارکه حمد جایگاه مخصوص و استثنایی دارد به همین حساب هم در نماز خدای متعال خود انتخاب فرموده که هیچ نمازی بدون سوره حمد نمی شود. در واقع این سوره، خلاصه عبودیّت است، منتها در مقام اظهار به این صورت می آید، باطنش همان عبودیت است؛ وقتی تنزل ها پیدا می کند در قالب معانی محدود و در قالب الفاظ می آید که مناسب ما انسانهای محدود می شود.

باطن این سوره، مقام عبودیّت انسان است، آن مقامی که یک انسان باید در مقام عبودیّت به آن برسد، آن حقیقت و واقعیتی که مرتبت عبودی یک انسان در مقام عبودیت است و کسانی که اهل عبودیت بوده اند مانند رسول اکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین، دارای باطن این سوره هستند که همان عبودیّت است.

حقیقت قرآن و سوره حمد، حقیقت بالاست، حقیقت زنده است، حقیقت عینی است، واقعیتی است از واقعیات عینی، عالمی است از عوالم وجود که خدا آن را نه یکبار بلکه متعدد، مرتب تنزیل فرموده تا جایی که متناسب با افهام و عقول انسانهای عادی بشود؛ بنابراین در قالب معانی و الفاظ محدود آمده است. کل حقیقت قرآن این چنین است و طبعا سوره حمد هم به عنوان قسمتی از قرآن همینطور است.

فلذا هر جا می بینید که صحبت از این است که آیات را خدا فرستاده، کلمه تنزیل، انزل، نزل، انزال بکار رفته است؛ می فرماید قرآن را فرود آوردیم، پایین آوردیم، تنزیل کردیم، تنزیل دادیم به سوی شما، انا انزلناه فی لیله القدر، نزل به الروح الامین؛ این بی حساب نیست، حقیقتش بالاتر از آن است که می بینید، که می فهمید و می یابید، مراتب هم دارد، تنزیل یک مرتبه نیست؛ حقیقت حمد هم به عنوان جزیی از حقیقت قرآن، یک حقیقت بالاتر است. پس حقیقت حمد همان باطن عبودیت و حقیقت منزلت عبودی انسان است که این منزلت عبودی و واقعیت عبودی، مرتبت عبودی یک انسان در مقام عبودیت که یک مرتبت عینی است، همان مرتبت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، است عند الله که وقتی تنزل می یابد تا جایی که در قالب یک سلسله معانی محــدود و الفاظ بیاید، می شود سوره حمـــــــد.  (دقت شود)

در واقع من و شما در نماز که این سوره را می خوانیم معنی اش این است که، ما هم در حدّ خود و در منزلت پایین و ناقص و خیلی محدود خودمان، همان عبودیت را که حقیقتش بالاتر است، اظهار می کنیم و پیاده می کنیم. حقیقت بالای عبودیت فقط از اهل خود برآورده است مانند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. از ما عبودیت در آن مرتبه، به آن صورت برآورده نیست اما همان حقیقت وقتی تنزل داده شد تا جایی که در قالب الفاظ و معانی محدود آمد، متناسب با مــا در مقام عبودیت می شود.

در واقع انسان با این جملات عبودیتش را در برابر خدا اظهار می کند و می گوید بسم الله، بنام الله، به اسم الله که رحمن است، رحیم است، الحمد لله رب العالمین، حمد مخصوص اوست، مخصوص الله است که ربوبیت همه عوالم از اوست و با اوست؛ پس در مقام عبودیت، شروع عبودیت ما با اسم الله است؛ اصلا خود این عبودیّت که من شروع می کنم به کمک، به سبب، با استعانت از اسم الله است، به ایجاب اسم الله، به مقتضای اسم الله، به سبب اسم الله، به سبب اسم رحمن، به سبب اسم رحیم، شروع می کنم و می گویم که الحمد لله رب العالمین. مسئله خیلی دقیق است به آن صورت که بعضی ها گفته اند نیست، آن نکته ساده ای که بعضی ها گفته اند که هر کاری را انسان با نام خدا باید شروع کند و هر کاری با نام خدا شروع نشود به آخر نمی رسد، نتیجه نمی دهد، این به جای خود حقیقت است، اما حقیقت بالاتر از این ها است که وقتی انسان شروع به عبودیت می کند شروع اش به اسم الله است.

ادامه در بخش بعدی …

از بحثهای معظم له در تاریخ ۱۳۶۲ هـ.ش.

 بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه حمـــد توسط استاد آیت الله محمد شجاعی مُدظله العالی

…در توضیح این مسئله مقدمه خاصی را می گویم: قبلا در بحث اسماء حُسنی گفته ایم و تا حدی فهمیدید که به طور کل، آنچه در نظام وجود هست، بوده و خواهد شد، ما سِوی الله، اینها هر چه هست از آثار اسماء حُسنای خدا و صفات علیای اوست. به یک تعبیر دیگر گفته می شود، آنچه که در نظام هستی هست، از جلوات اسماء ذات مقدس حق است، این یک مسئله.

و اینکه اسماء خدا هم در جای خودش مراتب دارد که وجود از آثار جلوات آنهاست. اولین اسم از اسماء الهی که اسماء دیگر از شاخه های آن، جلوات آن، انشعابات آن، انقسامات آن است، این اولین اسم که اسم اعظم و اکبر حق است، به یک نظر اسم الله است. یعنی اسم اول، تعیُّن اول، ظهور اول، جلوه اول حق با صفات کمالیه اش … اسم اعظم به این معنا که اسماء دیگر از او مُنشعب و جلوه او هستند.

ذات غیبی حق، ذات مبداء وجود که هیچ کس نه راه داشته و نه خواهد داشت، غیب بوده و الان و همیشه هم غیب هست، وقتی شروع به تجلّی می کند (شروع زمانی نیست اینطور تعبیر می آوریم و الا همیشه در تجلّی است)، ظهورات دارد، جلوات دارد، جلوه اول جامع، همه جانبه بوجود واحد، همان اسم اول حق است، همان اسم الله است.

خود این اسم الله جلوه ها دارد که می شود اسماء دیگر و وقتی از اسماء گذشتیم به این طرف، خود اسماء شروع به جلوه ها کرده که می شود، نظام وجود و موجودات. بنابراین کل موجودات و عوالم وجود با همه آنچه در عوالم وجود هست ، همه از جلوات اسماء است. روی همین حساب در این موجودات هر چه هست از آثار و از جلوات در مراتب مختلف، از آثار اسماء است که به یک نظر از مراتب و جلوات و آثار اسم اعظم و به یک نظر از جلوات ذات است.(دقت شود)

توضیح مساله برای رسیدن به نتیجه اینکه، ذات وقتی جلوه می کند در اسم اعظم، اسم الله، آن اسمی که اولین خبر و پیام آور از آن ذات غیبی است وقتی این موجودات می خواهند فیض بگیرند، وجود بگیرند، هر چه که می خواهند بگیرند، در کُل منتهی به اسم الله می شود. بنابر این، الله خلق کرده، الله روزی می دهد، الله عفو می کند، الله مغفرت دارد، الله ربوبیّت دارد، الله انتقام دارد، الله نعمت می دهد، الله عذاب می دهد، الله تصویر می کند الی آخر. هرچه می کند الله می کند، هرچه هست در نظام وجود از آثار الله است، فلذا می بینیم در قرآن هر چه که در نظام وجود بوده است و هست و خواهد شد را و حتی آنچه را که در قیامت خواهد شد را ، همه را به الله نسبت می دهد، از آثار الله است؛ حالا می آییم پایین تر…

الله که این همه از اوست، خود الله جلوه ها دارد، در یک جلوه رحمن است، در یک جلوه رحیم، در جلوه ای قادر، در جلوه ای حیّ، در جلوه ای عفوّ، در جلوه ای غفور، در جلوه ای تواب، در جلوه ای مُحیی، در جلوه ای مُحیـــط است الــی آخر.

بنابراین آنچه که در نظام وجود می گذرد همه از آثار اسم الله است اما از طرف دیگر هر کجا حیات هست، هم از آثار اسم الله است هم از آثار اسم مُحیی و اسم حیّ است؛ پس هم الله حیات می دهد، هم خدای حیّ، هم مُحیی الاَموات. بنابراین وقتی درقرآن می گوید، الله موجودات را حیات می دهد درست است، مُحیی الاَموات حیات می دهد درست است؛ الله خلق می کند، خالق خلق می کند، هر دو درست است. الله عفو می کند، خدای عفوّ، عفو می کند؛ عفو از آثار اسم الله است، از آثار اسم عفوّ هم هست چون عفوّ خودش از جلوه های اسم الله بود.

ادامه دربخش بعدی …

از بحث های معظم له در تاریخ ۱۳۶۲ هـ.ش.