بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مُدظله العالی
با این مقدمه من این روایت را برای شما اجمالا ترجمه می کنم. شروط و شرایط قبول شدن نمار را از زبان خدای متعال بیان می فرماید، یعنی آن نمازی که قبول می شود و انسان را مقبول خدا می گرداند، کدام نماز است؛ حالا روایت را دقت کنید: عَن ابی عبدالله علیه السَلام: قالَ اللهُ تبارکَ و تعالی انّما اَقبلُ الصّلوهَ لمَن تَواضَع لعَظمتی، خدای متعال فرموده، حقیقت این است که من نماز را قبول می کنم ( اولین شرط را می فرماید ) از آن کسی که در برابر عظمت من خاضع باشد.
شما وقتی به حال خودتان هستید بالطبع انجذاب و کِشش روح شما، انس روح شما با کیست؟ با چه آرام می شود؟ به سوی چه چیز میل دارد؟ این از خصوصیات روحی است، بالاخره هر کسی با چیزی، چیزهایی آرامش دارد، با آنها مآنوس است، بسوی آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به این می گویند اُنـس. بین عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر کسی با چیزهایی مآنوس است منتهی در محاسبه خوب دقت کنید، شما خودتان را فریب ندهید که بگویید ما مآنوس با خدا هستیم؛ اگر خواستید بدانید با چه چیزهایی انس دارید، نماز را میزان قرار دهید. گفته اند که نماز میزان است فراموش نکنید، برای خیلی چیزها یا می شود گفت برای ارزیابی همه حقیقت ها، برای یک مومن و بنده خدا، میزان نماز است.
این را هم باید بفهمید که انجذاب روح شما با خداست، یا با غیر خدا، به خدا مآنوس است یا به غیر خدا؛ این را هم خواستید بفهمید باز به میزان نماز مراجعه کنید، ببینید وقتی شما شروع به نماز می کنید از خدا در فرار هستید، اینجا و آنجایید، حتی به زور سعی می کنید خودتان را در نماز نگهدارید و فکر و دلتان این و آن سو می رود و نمی توانید، بفهمید اُنس با خداست یا غیر خدا؟ غیر خدا؛ این میزان است. اگر انسان به میزان مراجعه نکند خودش را فریب می دهد.
انسان باید خودش را بررسی کند و بفهمد که انس او با چیست؟ آن وقت وقتی نتیجه گرفتید که روح ما وقتی ما باشیم و روح ما که تا بخودش واگذار بکنند به غیر خدا مآنوس است، بسوی غیر خدا آرام است، میل دارد، بسوی اینها کشیده می شود و از خدا در حال فرار است، فکر می کنید با این بافت روحی اگر به آن سو برویم چه می شود؛ ما باید به زور بسوی خدا راه پیدا کنیم یا با اُنس و کِشش؛ به زور که نمی شود، وقتی طبیعت روح ما این است که از خدا فرار می کند، وقتی که از بدن هم قطع علاقه می کند همین روح است، این روح بسوی خدا نمی رود، میل ندارد، فرار می کند؛ این مصیبت است دیگر، این یکی که بسیار مصیبت بزرگی است، نمی فهمیم و نخواهیم فهمید با این اوضـــــاع، که این چیست.
اما در این وضع و حال می شود انسان توسل بکند به اولیاء از جمله حضرت زهرا سلام الله علیها که نظری کند که این مشکل حل بشود و اگر این مساله حل شود خیلی مشکل ها برای من و شما حل می شود و آنوقت دیگر وقتی به نماز می ایستیم، مآنوسیم، خوشحالیم، خسته نمی شویم، اینطور نماز نمی خوانیم که زود تمام کنیم و برویم بنشینیم صحبت کنیم، این حالت فرار است، توسل کنید و نتیجه بگیرید؛ در این وقتها که گریه می کنید از فرصت استفاده کنید توجهی از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحیتی در مجلس باشد…
ادامه دربخش بعدی …