author

اهمیت روزهای اول

بسم الله الرحمن الرحیم

 
… موقعى که روزه می‌گیرید، شبش ، روزش ، ساعاتش چگونه باید باشد؟
 

آن اندازه از آداب که یادگرفته‏ای اگر آنها را در همان روزهاى اول و مخصوصاً روز اوَل، اگر سعى کردید عمل بکنید دنبالش را هم توفیق خواهید داشت.

این چیز عجیب اسرارآمیزى است!

بشرط اینکه سعى خودتان را داشته باشید. اما اگر روز اول مخصوصاً و یا روزهاى اول چندان سعى نکردید آنچه را که می‌دانید از آداب روزه داران، خوب عمل بکنید، قساوت مخصوصى عاید می ‌شود که بعدش تلاشتان براى مراعات آن آداب چندان به ثمر نمی‌رسد.توجه داشته باشید! اگر روزهای اوَل مراعات نکردید، ولو به این شکل که بگوئید: حالا تازه ماه مبارک شروع شده و ما هم سعى می ‌کنیم خوب روزه بگیریم، حالا اوَلش است، چنین و چنان می ‏کنیم، آداب را رعایت می‌کنیم! [بعدش تلاشتان چندان به ثمر نمی‌‏رسد.]

در گفته ها آمده است و می‌فهمید که درماه مبارک چگونه باید بود. سعى کنید آنها را عمل کنید. مخصوصاً روز اوَل.

اگر چند روز مسامحه بکنید در آنچه که می‌دانید چگونه باید باشید بعدش یک قساوت مخصوصى انسان را می‌گیرد این هم یک رمز است.

چیزهایى که می‌دانید در ماه مبارک باید انجام دهید آن اندازه که یاد گرفته ‏اید که انسان در ماه مبارک چگونه باید باشد، آدابش چیست، [همان را عمل کنید]….


…در عین حال من به شما توصیه می‌کنم که دعائى که براى روز اوَل ماه در صحیفه سجادیه هست که از امام سجاد سلام ‏الله‏ علیه دعائى است که در اوَل ورود ماه رمضان یعنى در شروع ماه رمضان حضرت این دعا را می‌‏خواند و دعائى است که در اوَل ماه رمضان، در شروع ماه رمضان باید خواند این دعا را الان قبل از این که ماه رمضان بشود به شما توصیه می‌کنم، زیاد وقت بگذارید، از اوَل تا آخر مکرر مطالعه بکنید. ببینید که آنجا امام در اوَل ماه مبارک از خدا چه خواسته براى ماه مبارک چه خواسته است.

در آن دعا آنچه که انسان باید آن آداب را در روزه داشته باشد رؤسش در آنجا ذکر شده است و شما را آماده می ‏کند که در ماه مبارک روزه بودنتان به آن شکلى که باید باشد رعایت کنید. اگر آن دعا را مطالعه بکنید، حتماً تاکید می‌کنم، خوب از خدا بخواهید خدایا چنینم بکن، چنانم بکن، از چه چیزها بازم بدار به چه چیز موفقم بکن. همه‏ اش در ارتباط با این است که روزه، روزه باشد و آداب ماه مبارک مراعات بشود. آنچه که از خدا خواستنى است براى ماه مبارک، از آداب آنها را آنجا امام علیه ‏السلام از خدا خواسته و دعائى است که در اوَل ماه مبارک باید خواند، مستحب است که خوانده شود. شما هم بخوانید در اوَل ماه مبارک ولى قبلاً چندین بار مطالعه بکنید تا بدانید که در ماه مبارک چه آدابى را باید داشته باشید، دعاى عجیبى است……..

مخصوصاً باز من تاکید می‌کنم به چیزى که بارها گفته ‏ام از حالا براى توفیق استغفار که خدا شما را در ماه مبارک، تا حالا که نشده است، بلکه در این ماه مبارک شد مشمول مغفرت قرار بدهد، دعا کنید.

این چیزى است که شما ظاهراً تا بحال بدست نیاورده‌اید، چون کسى که بدست بیاورد آثارش در او معلوم می‌‏شود، کسى گناهانش مغفور بشود آثارش بعد از آن در تمام حرکات و سکناتش در وجودش معلوم می‌‏شود.

ما فعلاً این آثار را در وجود خودمان ندیده‌ایم. ماه مبارک بهترین فصل است، بهترین مقطع است براى این منظور و بندگان خدا اگر در مواقع دیگر موفق نشده‏‌اند خودشان را مشمول مغفرت خدا بکنند، سعى مى کنند در ماه مبارک این کار بشود، مشمول مغفرت باشند.

 

مقالات جلد ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب مقالات جلد ۱ (تجدید چاپ بیستم)

مبانی نظـــری تــزکیه

آیت الله استـــاد محمد شجاعی

چاپ انتشارات سروش

تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

فهـــرست

مقــدمه …

۱- چه بــوده ایم یا در پشت پـرده چه هستیم

حقیقت اصلی انســــان و صورت اولیه او…

۲- چه گشتــه ایم یا چگونه در پس پـرده افتاده ایم

تنزّل انســان از صورت اولیه و چهره اصلی خویش …

۳- چه می تــوانیم باشیـم یا با کنار زدن پـرده ها چه می شویم

خــروج از حـُجب ظلمانــی …

افاضـات ، اشــراقات ، و اشــارات ربوبــی …

ظهــور و تجلیـّـات انـــوار …

مکاشفــات و مشــاهدات …

تجلّیـــــات …

شهــود و فنـــاء …

خاتمـــه …

 

نکته‌ای از شفاعت

بسم الله الرحمن الرحیم

… متذکر باشید که اگر چنانچه مثلا در آخرت یا در دنیا، شفاعتی از پیامبران الهی صلوات الله علیهم اجمعین، یا از ائمه اطهار صلوات الله علیهم بشود برای برطرف کردن و یا برگرداندن گرفتاری های دنیوی و اخروی از انسانی یا از انسانها، جایی است که خدای متعال خودش راضی باشد؛ اگر خدای متعال خودش از بنده اش راضی نباشد این شفاعت به جایی نمی رسد.

مساله شفاعت در واقع یک چیزی است که باز می رسد به خود خدا؛ اگر خداوند تبارک و تعالی راضی بود این پیغمبر در اینجا این شفاعت را بکند و شفاعتش را هم قبول بکند، همان پیغمبر شفاعت می کند و هم خدا قبول می کند و اگر راضی نبود، اصلا او شفاعت نمی کند اگر هم شفاعت بکند، قبول نمی کند خدای متعال، اما او هیچ شفاعت نمی کند، توجه می کنید؟ مساله شفاعت اینجوری است یعنی اصل مساله بدســـت خــداست.

البته معمولا ما از بس وضعمان خراب است فقط امیدمان، نظرمان بر شفاعت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله و حضرات معصومین صلوات الله علیهم است، این از لحاظ خراب بودن وضع و اینکه انسان هیچ نقطه امیدی در وضع خودش نمی بیند، می باید باشد، ولی باید مواظبت بکنیم که خدای نکرده شرک آمیز یا شرک آلود نباشد، این را باید دقت کرد؛ اگر وضعمان خراب است باز یک امیدی به آنجا، کما اینکه امیدی به فضل حق داریم، آن را هم از باب فضل حق، امیدوار باشیم.

اگر بنا باشد خدا از من خوشش نیاید مطلب حل نخواهد شد، طبعا نه شفاعتی می شود و نه شفاعتی قبول می گردد. یوْمَئِذٍلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ) سوره مبارکه طه / ١٠٩

بالاخره خدا باید یک مقدار به انسان نظر بکند، اینطور نباشد مثل اینکه ما شفاعت را دکان دیگری باز کردیم برابر خدا، این شرک آلود است، خیلی ها هم اینطور هستند، شما اینطور نباشید؛ توجه ندارند مثل اینکه دکان دیگری در این بغل باز کرده اند، خب حالا آنجا ( رضایت خدای متعال ) که نشد، از اینجا وارد می شویم که از شفاعت به مقصد برسیم.

اصلش در همان دکان اول است مساله هر چه هست آنجاست؛ یعنی مساله این است که خدا نظری بکند، حالا این نظر خدای متعال، گاهی ما مستقیماً صلاحیت داریم یک نظری بکند، این یکی است، یکی هم این است که نه، ما مستقیما اصلا این صلاحیت را نداریم به ما نظری بکند، لااقل غیر مستقیم توجهی بکند مثل اینکه اشاره ای می کند به پیامبرش که مثلا حالا تو نظری بکن، نظر ما را برسان به آن، چیزی، دَمــــی، مَـــددی تا من بکنم آنچه بکنم.

شفاعت یک چنین چیزی است، غیر مستقیم نظر کردن است، اگر این را خواست، مساله شفاعت از اصلش بوجود می آید، نخواست اصلا معنی ندارد.

از بیانات استاد آیت الله محمد شجاعی مدظله العالی ۱۳۶۶

وجه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

… نمی دانم تا به حال در این معنــا فکر کرده اید که مخــاطب این آیه شــریفه چه کسانی هستند ؟


«وَلِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ فَأینَما تُوَلُّوا فَثَمَ وَجهُ الله إنَّ اللهَ واسِعٌ عَلیم»

سوره مبارکه بقره آیه 115

… نمی دانم تا به حال در این معنــا فکر کرده اید که مخــاطب این آیه شــریفه چه کسانی هستند ؟ بالاخره این آیه مخـاطب هایی دارد ، روشن است که من و شما و امثال ما محجــــوبان ، مخاطب های این آیه نیستیـم ، ما محجوبــان به هر ســو و به هــر چیـز روی می آوریم ، خــود مخلوقات و موجــودات را می بینیم ، نه اینکه شاهد « وجـــه الله » در همه جا و در همه چیــز باشیم . خود مخلوقـــــات را می بینیم ، و با عقـــل و استــدلال به ســـراغ خـــالق آنها می رویم.

آنها که در عــوالم شهـــودند ، از جمله ماها در عالَم عهـــــــد که عالـــم شهـــود است ، مخــاطب های ایـن آیه شــریفه هستیم ، زیرا در آن عالَــم به طوری که توضیح دادیم ، به هــر ســو و به  هر چیــز روی بیاوریم ، به شهود عیــنی « وجه حـــق » را مشاهده می کنیم.

در این دنیـا هم خوبانـــی که درمرتبــــه دنیوی محبــــوس نبوده و پــرده ها را کنـــار زده اند و درهمــان مرتبه که در عالَم عهـــــد و شهــود هست قرار گرفته اند ، مخــاطب های ایــــن آیــــه هستنـد و به هر ســو و به هــر چیز نظــر کنند ، به شهود عینی شــــاهد « وجه الله » اند  مانند حضرات معصــومین صلــوات الله و ســـلامه علیـهم اجمعیـن .

هـر دو عالَـم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیــــدا و پنهــــان نیــــز هم

( حافظ )

البته مقـــام و منزلت آنان بسیــار بالاتـر از این است و آنان در زندگـی ظاهرا دنیوی خود درهمه عوالــم عـــالیه و در همه عـوالم شهــــود و عیـــــان حضـور دارند که از آن جملــه است  حضور در عـالم عهـــد  و شهـــود ، چونکه صد آمد ، نود هم پیش ماست.

گــر نبودی خلــق محجـوب و کثیـف
ور نبودی حلـق ها تنــگ و ضعیف

در مدیحـــت داد  معنــــی  دادمــــی
غیــر ایـن منطق لبـــی بگشــادمـــی

( دفتر پنجم مثنوی )

……

ازبیانات حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی قدس سره الشریف

خاتــَم و خاتـِم

بسم الله الرحمن الرحیم

انشاالله خدا هیچ وقت ما و شما را از امام زمان سلام الله علیه جدا نکند؛ اعمالی که من و شما داریم هر روز به اذن الله به امام زمان صلوات الله علیه، عرضه می شود؛ حضرت بقیه الله سلام الله علیه و عَجّل الله تعالی فی فرجه، هم خاتــَم هست و هم خاتـِم.
چند جمله از علماء و عرفای اهل سنت عرض می کنم، از یَنابیع المَودّه که کتاب عالِم حنفی است، عارف و عامل بوده و خیلی هم مرید داشته است …

از ینابیع الموده است درخصوص این آیه: قُل لا اَسئلُکُم عَلیه اَجراً اِلّا المَوَدهَ فِی القُربی، بگو به همه مردم من در برابر این رسالت هیچ اجری نمی خواهم مگر با اهل بیت من خوب رفتار کنید و از در دوستی بیایید. که خیلی خوب آمده اند!! .

صحیح بُخاری که یکی از کتابهای صحیح سنّی هاست همانطور که ما چهار کتاب صحیح داریم، اصول کافی، من لایحضره الفقیه، استبصار، تهذیب، در این کتاب صحیح بخاری از ابوبکر ( از آنها نقل می کنم ) نقل کرده که گفت: رسول الله را مراقبت کنید در خصوص اهل بیتش.

مُحی الدّین عربی بظاهر سنّی بوده، خدا می داند سنی بوده یا نه، پدر عرفان است و مقبره اش در سوریه، یک عارف بسیار بزرگ است، شیخ اکبر نام دارد، مُلاصَدرا در کتابهایش از او به نام شیخ اکبر یاد کرده است و مطالبی گفته، خیلی چیزها می دانسته، علم حروف را می دانسته …

عالِم سنّی (در ینابیع الموده) از مُحی الدین نقل کرده در کتاب عنقاء المغرب که از کتابهای محی الدین ابن عربی است، در بیان مهدی موعود علیه السلام و وزرای امام .

یکی از کتابهای معروف و بزرگ ابن عربی، فتوحات مکیه است که در چهار جلد بزرگ است؛ در باب ۳۶۶ فتوحات مکیه گفته: من حضرت را زیارت کرده ام ( در جای دیگر کتاب گفته ) در اطراف شام؛ منزل وزرای مهدی ظاهر خواهد شد در آخر الزمان که بشارت داده به ظهورش رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ( که منظور حضرت مهدی صلوات علیه است )، برای خدا خلیفه ای هست، خروج می کند در حالتی که در روی زمین ظلم و جور پر شده است، همه زمین را پر از قسط و عدل می کند، اگر از دنیا نمانده باشد مگر یک روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی می کند که این خلیفه رسول الله (ص)، به ولایت برسد، با او بیعت می کنند. آنها که بیعت می کنند بین رکن و مقام در کنار کعبه. اموال را بین مردم بالسویّه تقسیم می کند و در بین مردم با عدالت کامل رفتار می کند، قضایا را حل و فصل می کند، زمانی خروج می کند که اثری از دین نمانده است، هرکس با ایشان مخالفت کند کشته می شود، هر که مخالفت کند مخذول می شود، از دین آنچه را که دین اصلی بوده همان را ظاهر می کند، اگر رسول الله (ص) زنده بود آنچه او زنده کرده، تصدیق می کرد.

همه مذهبها را از روی زمین برمی دارد فقط یک مذهب می ماند و دشمنی های مختلف هم هست ( که او امام نیست …) با اینکه دشمن هستند ولی اجبارا تحت حکم امام زمان، مجبور هستند، به طیب نفس نیست، می ترسند و باید تابع حکم امام باشند چون از شمشیر و سطوت او می ترسند و به اموال هم چشمداشت دارند اما عامه مردم شاد می شوند و با او بیعت می کنند.

درجای دیگر کتاب ( فتوحات) گفته: اصحاب خاص ایشان ۳۱۳ نفرند، اولین کسانی هستند که با امام بیعت می کنند، هر جای کره زمین باشند شب، صبح نزد امام حاضر هستند، افراد خاصی هستند با ابرها سیر می کنند ( تعابیری است که به تناسب زمان باید سنجید یا با طیّ الارض )؛ بیعت می کنند با او آنهایی که عارف بالله هستند (۳۱۳ نفر ) اهل حقایق هستند، اهل شهودند … و برای امام رجال الهی هستند که دعوت او را اقامه می کنند، آنها وزرای امام هستند، کارهای مملکت امام زمان را تقسیم می کنند و انجام می دهند.

محی الدین در ادامه گفته، او خلیفه ای است که خدا او را مخصوص کمک می کند، زبان حیوانات را هم خوب می فهمد ( مانند حضرت سلیمان ) عدالتش بین اِنس و جنّ همه جا سرایت می کند، وزرای ایشان کارهای او را انجام می دهند، همه شان غیر عرب هستند، عربی در بین آنها نیست ولی به زبان عربی صحبت می کنند، برای آنها حافظی هست که آنها را حفظ میکند، از جنس خودشان نیست، از عالم بالا و از ملکوت هستند، خدا را گناهی نکرده اند و از افضل امنای امام زمان صلوات الله علیه هستند آن حافظان.

شیخ احمد جام که از عرفای بسیار بزرگ و صاحب کتاب اشعه اللمعات که ظاهرا سنی هم بوده است این چنین گفته است:

من ز مهر حیدرم  هر لحظه ام  د ر دل صفاست
ازپی حیــدر حسـن   ما را  امام و  رهنماست

همچو قلب افتــاده ام بر آستــــان بو الحـــــسن
خاک نعلین حسین بر هر دو چشمم توتیاست

عسگــری نــور دوچشـم عالم است و آدم است
همچو یک مهدی سپهسالار در عالم کجاست

مولوی هم در دیوان کبیرش این اشعار را گفته است که دیگر در چاپهای اخیر این اشعار حذف شده، چرا حذف شده؟!!

ای سرور مردان علی مردان سلامت می کنند
وی صفدر  مردان  علی مردان   سلامت می کنند

با قاتـل کفـار گــــو   با دیــــن و   با دینـــدار  گو
با حیـــدر کـــّرار گو مستـــان    سلامت می کنند

با دُرج   دو گوهــر بگو با   بــرج   دو  اختــر  بگو
با شُبــّر  و شُبّیــر گو مستــــان سلامت می کنند

با زیـن دین   عــابد بگو   با  نور دین  باقـــر  بگو
با جعفــر صـادق  بگو  مستــان سلامت  می کنند

با موســی کاظــم بگو با طوســـی عالـــم  بگو
با تقــــــی قــــائم  بگو مستــان سلامت می کنند

با میر دین هادی بگو  با عسگری مهــدی  بگو
با آن ولـی مهــدی بگو  مستـان سلامت می کنند

با  بــاد نــوروزی  بگو   با  بخت  فیـــروزی   بگو
با شمس تبــریزی بگو  مستــان سلامت می کنند

 

بیاناتی از استاد آیت الله محمد شجاعی درخصوص امام زمان صلوات الله علیه

میقات

بسم الله الرحمن الرحیم

وقت نماز وقت میقات است. چطور حضرت موسى رفت به میقات و در آن میقات با خدا صحبت کرد و خدا با او صحبت کرد و آدابى داشت، میقاتى بود، یعنى یک وقت گذاشتنى بود که برود در محضر خدا و با خدا مناجات بکند.

میقات یعنى آن موعد و آن وقت معین که قرار گذاشته می ‏شود که در آن موقع دو موجود با هم برخورد بکنند و صحبتهایشان را بکنند.

وقت نماز میقاتى است بین خدا و بنده. پنج وقت نماز، پنج میقات است. آن میقاتى که در قرآن می ‏فرماید حضرت موسى داشت و به میقات رفت و با خدا مناجات را شروع کرد، آن را به نظر بیاورید! هر وقت نماز براى من و شما میقاتى است بین ما و خدا، یک وعده گاهى است که بین ما و خدا، وقت معینى است که وعده گذاشته شده است که ما در محضر خدا حاضر باشیم و به مناجات بپردازیم. میقات است، خوب توجه کنید!

فرض کنید ظهر می ‏شود فورى برود با عجله مثلاً یک وضو بگیرد، حواس و فکرش این در و آن در باشد و پراکنده و هیچ نداند چه کار می ‏کند؟! اینجور به میقات آمدن هیچ نمی ‏شود اسمى بر آن گذاشت! انسان هیچ نمی ‏داند چه کار می ‏کند!

وقتی که توجه دارد میقات است، وقتى که موقع وضو گرفتن می ‏شود، اوضاعش عوض می ‏شود، افکارش عوض می ‏شود. در صحبتهایم شنیده‏ ای که در روایت آمده، آن عایشه گفته است که رسول الله صلوات‏ الله‏ علیه‏ وآله ما را، یعنى عیالاتش را مى‏دید و صحبت می کرد ولى وقت نماز که می ‏شد، وقتى ما را می ‏دید، کاَنّه ما را نمی شناسد! یعنى آنچنان مجذوب آن میقات و آداب و حدود [می ‏شد]! آن میقات به جانب حق بود که، عیالش می ‏گفت وقت نماز که می ‏شد وقتى ما را می ‏دید کانّه ما را ندیده است، اصلاً ما را نمی ‏شناسد، اینجور بود.

وقت نماز که می ‏شود، وقت وضو که می ‏شود، خودتان را خوب جمع کنید که به میقات می روید. وعده گاه است، میقاتى است بین شما و خدا. خودتان را جمع بکنید و با حضور وضو را بگیرید، در وضو آن دعاها را بخوانید. بدانید کجا ایستاده ‏اید، میقات است.

از اوَل در خلقت این در نظر گرفته شده است که این ساعت قرار است شما با خدا صحبت بکنید. خدا منتظر این است که شما چه آوردید، میقات است، کلمه «میقات» را فراموش نکنید.

کیفیت دعا

بسم الله الرحمن الرحیم

از تذکرات آیت الله استاد محمد شجاعی مد ظله العالی
درباب کیفیت دعـا و جبران مافـات

در زمانی که حال دعـا ندارید، استغفـار کنید، اگر برطرف نشد، باز هم استغفــار داشته باشید و سعی کنید استغفـار و طلب بخشش درست و واقعــی باشد. در هر حال، شرایط دعـا که از جمله: اصرار در دعا ، حضــور قلب و توجــه باطنی و خــوشبین بودن به اجابت دعــاو حالت انــابه و تضــرّع و … است، را داشته باشیـد.
متوجه این نکته باید بود که حـال داشتن در دعـا فقـط از جانب خـدای متعال است که او حال دعا را می دهد و ما فقط اصـرار و شـرایط دعا را باید سعـی کنیم، داشته باشیم و غــافل از دعـا نباشیم و باید سعــی خود را بکنیم.
اشتبـاه است که دعـا را فقط برای حـالِ عبـادت پیدا کردن بخوانیـم؛ البته حـال در دعـا بسیار خوب است و لازمـه آن هم، این است که ما اهـل مراقبــه باشیم. در طـول روز، غفــلت نداشتــه باشیم؛ متوجه حــق باشیم؛ گنـاه و عصیـانی مرتکب نشویـم تا هنگــام دعـا هم حــال پیــدا کنیم. و همین مسئله غافــل بودن و اهـل غفلت بودن، مانـــع دستیــابی به حـــالِ منــاسب در دعاست.

ازتذکرات معظم له ۲/۲/۱۳۶۷

رساله محبت تجدید چاپ هفتم

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم

 

کتاب “رساله  محبت”

 آیت الله استاد شجاعی (ره)

انتشارات سروش

چاپ اول ۱۳۸۷

به انضمام”نه کلام” در باب معارف الهی

تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

 

بخش اول/ رساله محبت
فصل اول / ایمان حقیقی، وصف دل و شأن آن است
فصل دوم / عبادت اصلی، وصف دل و شأن آن است
فصل سوم / علم و ادراک، در اصل، وصف دل و شأن آن است
فصل چهارم/ تحول دل، حالات و آثار و آداب
فصل پنجم/ محبت
فصل ششم/ آثار محبت و آداب آن

بخش دوم/ نه کلام
کلام اول/ معارف در مخاطره دو عامل
کلام دوم/ ضرورت تبیین صحیح معارف و برکات این تبیین
کلام سوم/ تصویر ناصحیح معارف و تبعات آن
کلام چهارم/ غیب روزه و ضیافت الهی
کلام پنجم/ عبودیت
کلام ششم/ آیت خواب و آیت های موجود در آن
کلام هفتم/ کتاب یا صحیفه عمل انسان-به زبان معروف-نامه عمل
کلام هشتم/ خواب دنیاو غفلت از عالم عهد
کلام نهم / حذف ها و تغییرهای سؤال برانگیز

گزیده ای از کتاب رساله محبت:

ایمان حقیقی، وصف دل و شان آن است:
……….

قرآن کریم در آیات زیاد، به مناسبت های گوناگون، با الحان و تعابیر مختلف، و توأم با نکته ها و اشارتها، اهتمام خاصی روی « دلها » داشته، و برای « دلها» و به تبع آنها برای عقلها و فکرها و چشمها و گوشها حساب مخصوصی قائل شده است که متأسفانه مانند بسیاری از حقایق و معارف قرآنی مهجور گردیده است.
آنچه قرآن در این باب بیان فرموده، و اسراری که در آیات همین باب نهفته است، چیزی نیست که بشود در گفته ها و نوشته ها آورد، زیرا علاوه بر اینکه حقایـق نوری و مقاصد عالیه قرآن در این باب، مانند ابواب دیگر، چنان که هست، از ما محجوبان مستور است، آن مقدار هم که فهمیده می شود، ممکن نیست همه آن به گفته و نوشته بیاید، برای اینکه قسمتی مخصوص کسانی است که از مکاشفات و مشاهدات صحیح برخوردارند، یعنی یافتنی است و نه گفتنی و شنیدنی، قسمتی بسیار دقیق و عمیق است و برای اکثر اشخاص قابل فهم و هضم نیست، و قسمتی هم که می شود گفت و می شود فهمید، احتیاج به شـرح و بسط  طولانی دارد.
……….

گر گشـاید دل ســر انبان راز
جان به سوی عرش سازد  تُرکتاز

گر  زبان  گوید ز اســرار نهان
آتـش افروزد بســـوزد  این  جـهان
( دفتر اول مثنوی)

قرآن کریم، ایمان حقیقی را که در اصل، ارتباط باطنی با خدای متعال، عوالم غیب، و حقایق پشت پرده است، مخصوص دل، وصف آن، و شأن آن می داند.
مواردی از آیات قرآنی دراین باب را دراینجا می آوریم و برای بازگذاشتن مجال تدبّر در آیات  شریفه، از ترجمه آیاتی که می آوریم صرف نظر نموده و فقط به ذکر جمله ها و نکته هایی که دالّ بر مقصود است اکتفا می کنیم، و به تعمّق در تدبّر هم توصیه می نماییم.

۱- در آیه ۷ سوره مبارکه حجرات می فرماید:

« … وَ لکِنَّ الله حَبّـبَ إلیکُمُ الایمانَ و زَیّـنَهُ فِی قُـلوبِکم  وَ کَـرَّهَ إلیکُمُ الکُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصیانَ … ».

این آیه از این معنا خبر می دهد که خدای متعال ایمان را برای مؤمنین محبوب گردانید و آن را در دلهای آنان زیبا و جذّاب قرار داد، و کفر و فسق و معصیت را برای آنان منفور کرد. پیداست که چنین ایمانی همان ایمان حقیقی است، زیرا وقتی انسان ایمان را دوست داشت و ایمان در دل او چنان جذاب بود که او را از کشیده شدن به سوی کفر و فسق و معصیت باز داشت، ایمان او ایمان به معنی کلمه، یعنی ایمان حقیقی خواهد بود.
……….

این ایمان دل است که کار ساز است، و آثار و برکاتِ ایمان را در بردارد، آثار و برکاتی که قرآن برای « ایمان » ذکر می کند.
ایمانی که در مرحله فکر و عقل است و در این مرحله باقی است و به دل راه نیافته است، ایمانی ابتدایی و صوری است، و چندان کار ساز نیست.
ایمان که در ابتدای امر به کمک فکر و عقل به دست می آید، و به صورت « عقیده » برای انسان است، مادامی که به دل راه نیافته است، از آثار و لوازم ایمان سهم چندانی ندارد.
……….

رمز قضیه جز این نیست که اینها همه آثار ایمان حقیقی، یعنی ایمان راه یافته به « دل » است؛ ایمانی که خدای متعال آن را « ایمان » و صاحب آن را « مؤمن » به حساب می آورد، نه آثار ایمانِ ابتدایی که ایمان ماست، و مشمول ِ « ولمّا یَدخل الایمـان فی قـلوبکُم ».

پس  چنان کن فعل خود کآن  بی زبان
باشد أشهَـــد گفتــن و عــین  بیـــان

تا همــه  تن  عضو  عضوات  ای  پسـر
گفته  باشد  أشهـد انــدر نفــع و ضرّ

رفتـن  بنــــده پی خــواجه  گــــواست
که منـم محکوم  و این مولای  ماست

( دفتر پنجم مثنوی )

ادامه دارد…

 

عقل و وحی

بسم الله الرحمن الرحیم

هوای نفس از جهل بر می خیزد؛ معرفت بالا و عنایت بالا می‌خواهد تا انسان، سراب را سراب ببیند؛ معرفت خاص می خواهد تا سراب را خوب ببیند و بفهمد. تعبّد به قرآن انسان باید داشته باشد تا مثل فریب خورده ها، فریب نخورد. کسی که معرفت و علم و شناخت ندارد، اول باید تابع انبیاء و اولیاء باشد، تا راه را بالاخره بیابد؛ تبعیت محض از انبیاء باید داشته باشد. این اولین و مهمترین مسأله در حرکت و سیر تکاملی انسان است.

ما از کسانی که در این مسائل تشکیک می کنند انتقاد می کنیم ولی خودمان هم دچار همان تردیدهامی شویم؛ عقل آتش را آب می بیند و آب را آتش؛ این از عقل برآورده نیست که درست آنها را بیابد و بفهمد. اصلا این در حیطه عقل نیست که بتواند تشخیص بدهد، مصالح ابدی خود را. (مگر عقل کُلّ به معنی خاص)

بالاخره باید تابع محض قــرآن و وحــی باشیم تا برسیم به آنجـــا که بایـــد بـرسیم که فوق عقل و اداراک عادی است …

خدا می فرماید، سنّت ما این است که هر کسی هر راهی را پیش گرفت، در همان راه ما دست او را می گیریم. خدا دست هر کسی را در همان راهی که پیش گرفته است، می گیرد و پیش می برد؛ این خیلی سخت و غلط انداز است؛ طبق آیه شریفه قرآن: « کُلّاً نُمِدُّ هـؤلاءِ وَ هـؤلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّک … ». (سوره مبارکه اسراء آیه ۲۰ )

از تذکرات حضرت علامه محمد شجاعی (ره) در باب عقل و وحــی ۲۷/۱/۱۳۶۷

در معنای ذکر

بسم الله الرحمن الرحیم

در همه احوال و لحظات علی الاتصال بیاد خدایی باشد که در محضر اوست و بر اساس همین یاد، مراقب حرکاتش باشد. آنچه خدا امر کرده، آنطور باشد و آنچه نهی کرده، آنطور نباشد. مراقبت در همه حرکات ظاهر و باطن. می‌خواهد فکری بکند؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟ می‌خواهد حرفی بزند، نیتی بکند، بخورد، بنشیند، بلند شود، امر و نهی بکند، مواجه با کسی داشته باشد؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟مرتب مراقب حرکاتش باشد اگر جایی احساس کرد وظیفه‌اش است چیزی بگوید و گفت، آن یاد خداست. اگر در جایی عملی را نباید کرد یا حرفی را نباید زد و نزد، آن یاد خداست و ……….

حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند که هر کسی در حرکاتش دقیقا اطاعت از خدا می‌کند، ذکر خدا می‌گوید اگر چه نماز و روزه اش و تلاوت قرآنش کم باشد.

این معنی ذکر است و عمل کردن به آن هم خیلی سخت است. وقتی هم که تصمیم می‌گیرید از یادتان می رود و شکست می‌خورید، دو باره برگردید و شکست نخورید، همینطور می شود. اول کار سخت است تا ملکۀ طیبه و راسخه شود در وجودتان. ( در این صورت) نیت و فکری می خواهید بکنید بلافاصله خواهید فهمید و خدا دستتان را می گیرد و منصرف می‌شوید و آنرا رد می کنید. ذاکرین واقعی بسیار کم هستند.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۱۳۶۷

عالم حجاب-۱

بسم الله الرحمن الرحیم

بین ما و خورشید لکه ای ابر حائل شده است؛ لکه کوچکی است که جلوی خورشید بزرگ و نورانی را گرفته است. از آنجائی لکه کوچک درست، ما بین ما و خورشید است و ما درست به محاذات آن قرار گرفته ایم نمی توانیم خورشید را ببینیم.

خورشید عظمت خداست و لکه، این دنیا و در و دیوار و هوا و … است.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۲۷/۳/۱۳۶۷

 

حفظ برکات ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم


در ماه مبارک، از یک سو از گناهان اجتناب می ‏کنید و از یک سو از مباحات، [یعنی] کم خوردن و امثال آن ، شکستن نفس در مقابل امر خدا، که [این شکستن نفس] مقابل هواى نفس می ‏شود.[این دو کار] دل را لطیف می ‏کند، یعنى قساوت را از دل برمى دارد و اینجور اثرات را ماه مبارک در دل می ‏گذارد:

” السّلام عَلیکَ مِن مُجاورٍ رَقَّت فیه القُلوب و قَلَّت به الذُنوب “

در دعاى ۴۵ صحیفه سجادیه، در وداع شهر مبارک، ماه رمضان است:

سلام بر تو‏ای ماهى که در تو دلها رقت پیدا کرد: قَلَّت به الذُنوب ، گناهان کم شد.

این تاثیر روزه است در دل….

حالا باید طبعاً خیلى مراقبت کرد که انسان یک ماه روزه گرفته است و رقّتى در دل به ظهور رسیده، دل رقیق شده است، قساوتش تا حدودى برطرف شده است. باید مواظبت کرد [که] این را اضافه کرد، کم نکرد. مواظبتش بر این است که: اولاً انسان ترک گناه را ادامه بدهد. ثانیاً مراقبت در این که در هواهاى مباح نفسانى، خوردنها و آشامیدنها و آن چیزهایى که شرعاً حلال است مباح است، در آنها انسان زیاد غوطه ور نشود.

این نکته دوم را ممکن است شما متذکر نباشید، می ‏خواهم تذکر بدهم: فکر نکنید چون مباح است و خدا حلال کرده است، بى قیدوشرط انسان غوطه ور بشود و اشکالى ندارد، نه خیر! قسوت می آورد. حتماً قساوت می ‏آورد.  شما پیش خودتان فکر کنید می ‏فهمید که انبیاء و از همه بالاتر، رسول الله صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله، حضرات معصومین علیهم‏ السلام، اینها [چرا] این قدر از این مباح‏ها اجتناب می کردند، از حلال‏ها اجتناب می کردند.

یکى حضرت  امیر علیه ‏السلام [است] که در حالاتش هست. لابد شنیده‏‏ اید همیشه نان جو می خورد، آن هم نان جو خشک، گاهى با نمک و خیلى کم می ‏شد که مثلاً با سرکه و یا با شیر بخورد! بیشتر، خوراکش نان جو با نمک بود. این مسئله را که شنید، در حالاتش هست که بعضى از نزدیکان از راه دلسوزى می ‏خواستند نان جو را روغنى بزنند، آن انبان نان جو خودش را مهر و موم کرد، که کسى دست نزند! این درس است براى ما!

معلوم است [این] که کسى از مباحات هم بى‌قید و شرط اجتناب کند، چیز ساده ‏ای نیست.

رسول الله صلوات ‏الله ‏علیه‏ و آله سه روز پشت هم از نان جو سیر نشد! اینها یعنى چه؟ در مباحات غوطه ور شدن، که بعضى از عوامها فکر مى کنند حلال است، این طور نیست که قساوت نیاورد.

ماه مبارک که در نتیجه اجتناب از بسیارى از مباحات، موجب می ‏شود در دل ما رقت پیش بیاورد، باید دقت کنیم این رقت را و آن طهارتى را که در دل پیش می ‏آید، حفظ کنیم. حفظش این است که اولاً گناه نکنیم، ثانیاً سعى کنیم زیاد در مباحات غوطه‏ ور نشویم. یک مقدار امساک بکنیم. اینها شرعى است، غیرشرعى نیست. مثلاً چاى حلال را بخورى آتش ندارد، حرام نشده است. اگر تحریم شده بود آتش داشت، جهنم داشت. اما اگر همین مباح را ترک بکنیم، که انبیاء صلوات ‏الله علیهم‏ و ائمه معصومین علیهم‏ السلام و رسول الله صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله، در عین مباح بودن، ترک می کردند. نه تنها نامشروع نیست، بلکه ریاضت مشروع است، اثر خوب در دل می ‏گذارد، دل را به رقّت می ‏آورد.

این جمله را دوباره تکرار مى کنم :

” السّلام عَلیکَ مِن مُجاورٍ رَقَّت فیه القُلوب و قَلَّت به الذُنوب “

مثلاً چایى ده تا می خورید پنج تا بخورید. غذایى را خیلى خوشتان می ‏آید، نخورید، نفستان را بشکنید، نخورید. ترک لذّت خودش مسئله ‏ای است، ترک لذّت مباح مسئله‏ ای است، نباید آن را نادیده گرفت. به حرف عوامها گوش نکنید! آنها می ‏خواهند غوطه ور شدن خودشان را در مباحات توجیه بکنند! عوامهاى مؤمنین را می ‏گویم نه عوام فسّاق را!  بیش از این توجیه بردار نیست که مباح است. اما این که اینها موجب قسوت می ‏شود و ترک اینها موجب رقت می ‏شود، اجتناب از آنها مسئله مسلمى است.

از بیانات حضرت علامه شجاعی (ره)

 

رمز دو تولد در ۱۷ ربیع الاول

بسم الله الرحمن الرحیم

… انشاء الله تولد رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و امام صادق سلام الله علیه، مبارک باشد؛ آیا می دانید رمز اینکه چرا دو تولد در یک روز بوده؟ آیا تا حالا به این مسأله فکر کرده اید؟

آن که رسول الله صلوات الله علیه آورده از جانب خدا، بیانگر اصلی آن، در واقع که بعدها در روایات بسیار زیاد توضیح داده، امام صادق سلام الله علیه است. شما کتابها را باز کنید روایاتی که اکثرا نقل شده از امام صادق سلام الله علیه است، عن ابی عبدالله   عن ابی عبدالله …  از حضرات دیگر هم هست اما اکثر روایات و بیانات از امام صادق علیه السلام است. با اینکه فرصتشان زیاد بوده، زیاد هم حضرت را اذیت کردند، منصور اذیت های زیادی کرد؛ هم عمرش زیاد است نسبت به ائمه اطهار صلوات الله علیهم، هم اذیت دیده اما زیاد هم مسائل را بیان فرموده است.

یک نکته بگویم: ما می گوییم أشهد أن محمدا رسول الله معنی اش این است که رسول الله صلوات الله علیه فرستاده خداست، ما شهادت می دهیم که او فرستاده خداست، هر چه گفته چه در قرآن و چه از خودشان نقل شده که همان تفسیر قرآن است؛ تکرار می کنم:

ما شهادت می دهیم که أشهد ان محمدا رسول الله  یعنی هرچه در قرآن آورده، دستورات خداست، هر چه خودش گفته توضیح آنهاست، ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا هر چه رسول الله به شما آورده قبول کنید و آنچه نهی کرده است ( قرآن و بیانات خودش ) آنها را ترک بکنید.

اینکه که ما می گوئیم حالا ببینیم که این گفته ما درست است یا نه؟ آیا راست می گوییم یا نه؟ خودمان قبول کنیم راست می گوییم؛ فرموده رسول الله صلوات الله علیه، فرموده خداست و آنچه خودش گفته، توضیح فرموده های خداست؛ این را ما می گوییم آیا قبـــول داریم اینطــور هستیــم؟

پس چنان کن فعل خود کان بی زبان
باشد أشهــــد گفتــن و عیــن بیـــــــان

گفتن أشهد أن لا اله الا الله  و أشهد أن محمدا رسول الله  آسان است  اما مسأله در یکی بودن اعمال و رفتار انسان، با این شهادت است؛ ما دروغ می گوییم أشهد أن لا اله الا الله ، ما فرمایشات حضرت را عمل نمی کنیم؛ مولوی می گوید: (درشعربالا)  شما اعمالتان را، افعالتان را درست کنید، طبق دستورات حضرت باشد، شما بی زبـــــان گفته اید  أشهد أن محمـــدا رسول الله.

تا همه  تن عضو  عضوت ای پسر
گفته باشد أشهـــد اندر نفـع و ضّـر

رفتن بنــده پــی خواجـــه گواست
که منم محکوم و این مولای ماست

مولوی

قدیم بنده های زر خرید بودند و کسانی آنها را می خریدند، بنده دنبال کسی می رفت که بنده او بود، همیشه دنبال او بود؛ اینکه دنبال او می رود عملا نشان می دهد منم محکــوم و این مــولای ماست.

خود رفتنش حکایت این معنا را می کند که این مولای ماست و من هم بنده این هستم، تو لازم نیست بگویی أشهد أن لا اله الا الله و أشهد أن محمدا رسول الله؛ کارتان را، اعمالتان را طوری کنید که اعمالتان و اعمالمان  أشهــــد گفــتن باشد بدون زبان؛ بیشتر شرح ندهم، شرح بدهم نا امیدی می شود، بلاخره باید عمل کنیم … .

ازبیانات استاد آیت الله محمد شجاعی ۱۳۸۸

نباء عظیم

بسم الله الرحمن الرحیم

… آنچه در خصوص بَطــن قرآن از روایات حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که معصوم بوده و از علم بالا و دیگری برخوردار و مشمول عنایت و نظر خاص خدای متعال بوده اند، به ما رسیده است، می توانیم به آن تکیه بکنیم؛ چون بطون قرآن را بدون لغزش رسیدن، مشکل بوده و احتمال دخالت شیطان بسیار زیاد است، فلذا آنچه که در روایات آمده است فقط روی آن می‌توان حساب کرد.

در باب بطن قرآن در خصوص نباء عظیم  اینطور گفته شده است که منظور از خبر بزرگ، حضرت امیر صلوات الله علیه است، این از باب بطن است، تفسیر نیست، تفسیر همان است که گفته شد؛ تفسیر آیه شریفه این بود که نباء عظیم و خبر بزرگ عبارت است از قیامت و آنچه که توضیح داده و شرح کردیم.

بطن آیه شریفه عبارت است از حقیقت علــویّه صلوات الله علیه، حقیقت نوری حضرت علی، اصل و مقـــام علـی و ولایـت مطلـقه علــی.

وجود حضرت امیر، خبر بزرگ است به لحـاظ بطــن قــرآن، یعنی چـه؟

همه موجودات از خدا خبر آورده اند، از جمال و کمال حقّ می‌گویند، خبر از آن ذات غیبــی آورده اند و هر مخلوقی به اندازه و وُسع خود خبر از اوصاف و کمال و جمال حق آورده است و آنکه خبر بزرگ آورده است حقیقت حضرت امیر صلوات الله علـیه است؛ امــا نه آن علــی که من و شما او را می‌شنــاسیم!.

اگر حقیقت او را کسی بشناسد، آنوقت می داند و می‌فهمد که چه خبر بزرگ و عظیمی آورده است، عَن النَبــاءِ العَظیـم. آن خبری که حقیقت علی سلام الله علیه از جمال و جلال خدا می دهد، آن خبر را موجودی دیگر در آن حدّ و به آن شکل نمی تواند بدهد غیر از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم، که  اصلش رسول الله است، فرعش حضرت علی است، آن اصل است و این تَبع، هر دو یکی است و در عین حال دو تاست، عَن النَبــاءِ العَظیــم.

…..

از بیانات آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی ۱۳۶۵ هـ ش.

امواج چشم

بسم الله الرحمن الرحیم

اشعه و انواری یا امواجی از چشم ساطع می شود که در واقع آن قدرتی است و کمالی است. اما با توجه به شخص مورد نظر، اگر از دید توحیدی برخوردار باشد و انسان موحدّی باشد، از این قدرت در جهت درست استفاده می شود و حتی نهایتا نفوذ آن، حجابها را کنار می زند و حقایق پشت پرده را می بیند. برعکس کسی که موحّد نیست و مشرک است و یا قدرت روحی قوی برای کنترل در جهت صحیح آن ندارد، اثرات سوء امواج چشم، اثر می کند بر دیگران.
اصل این نفوذ از طریق چشم، از دل و قلب سرچشمه می گیرد. کسی که می ترسد اثر سوئی از طریق چشم بر دیگران بگذارد، با گفتن ذکر« ما شاء الله لاحول و لا قوه الا بالله » اثر آن را خنثی می کند.

ازتذکرات آیت الله محمد شجاعی ۱۲ ماه مبارک رمضان ۱۳۶۷

قرآن حجت است

بسم الله الرحمن الرحیم

موازین، شب و روز برای من و شما قرآن است؛ نه کشف، نه خواب، نه رفتار ظاهری و نه … هیچ کدام حجت نیست.
روی احتمالات نمی توان بنا نهاد؛ مکشوفات زیادی می شود که مثلا شما در فلان مقام هستید؛ از کجا معلوم از پایه خراب نباشد این مکشوفات.
حجت قرآن است، روایات و رفتار و گفتار معصوم علیهم السلام(حجت است).

از تذکرات معظم له ۱۳۶۷