author

در معنای ذکر

بسم الله الرحمن الرحیم

در همه احوال و لحظات علی الاتصال بیاد خدایی باشد که در محضر اوست و بر اساس همین یاد، مراقب حرکاتش باشد. آنچه خدا امر کرده، آنطور باشد و آنچه نهی کرده، آنطور نباشد. مراقبت در همه حرکات ظاهر و باطن. می‌خواهد فکری بکند؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟ می‌خواهد حرفی بزند، نیتی بکند، بخورد، بنشیند، بلند شود، امر و نهی بکند، مواجه با کسی داشته باشد؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟مرتب مراقب حرکاتش باشد اگر جایی احساس کرد وظیفه‌اش است چیزی بگوید و گفت، آن یاد خداست. اگر در جایی عملی را نباید کرد یا حرفی را نباید زد و نزد، آن یاد خداست و ……….

حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند که هر کسی در حرکاتش دقیقا اطاعت از خدا می‌کند، ذکر خدا می‌گوید اگر چه نماز و روزه اش و تلاوت قرآنش کم باشد.

این معنی ذکر است و عمل کردن به آن هم خیلی سخت است. وقتی هم که تصمیم می‌گیرید از یادتان می رود و شکست می‌خورید، دو باره برگردید و شکست نخورید، همینطور می شود. اول کار سخت است تا ملکۀ طیبه و راسخه شود در وجودتان. ( در این صورت) نیت و فکری می خواهید بکنید بلافاصله خواهید فهمید و خدا دستتان را می گیرد و منصرف می‌شوید و آنرا رد می کنید. ذاکرین واقعی بسیار کم هستند.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۱۳۶۷

شرک

بسم الله الرحمن الرحیم

شرک عمل را حبط می کند. بر طبق آیه قرآن، شرک قبل از عمل نمی گذارد عملی ثبت شود و شرک بعد از عمل هم، عمل را از بین می برد و همچنین آنچه در اثناء عمل از انسان سر می زند. مثلا ریا، حسد، و سوء ظن و …… چه قبل از عمل، چه در اثنا عمل و یا بعد از آن صورت گیرد، عمل را به باد می دهد. شما حالا هر چه عمل مستحبی هم انجام دهی و مرتب ذکر بگوئی، در یک لحظه به باد می رود.
توحید مهمترین مسئله است؛ پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم)آمد که توحید را بیاموزد؛ نیامد که بگوید خدا را بپرستید؛ نفرمود که الله موجودٌ که مردم بدانید خدا هست؛ فرمود: لا اله الا الله خدایی را جز خدا نپرستید. ( دقت شود ) هیچ وقت از هیچکس چیزی نخواهید؛ با دید توحیدی درست نیست.

از تذکرات معظم له ۱۳۶۷

امواج چشم

بسم الله الرحمن الرحیم

اشعه و انواری یا امواجی از چشم ساطع می شود که در واقع آن قدرتی است و کمالی است. اما با توجه به شخص مورد نظر، اگر از دید توحیدی برخوردار باشد و انسان موحدّی باشد، از این قدرت در جهت درست استفاده می شود و حتی نهایتا نفوذ آن، حجابها را کنار می زند و حقایق پشت پرده را می بیند. برعکس کسی که موحّد نیست و مشرک است و یا قدرت روحی قوی برای کنترل در جهت صحیح آن ندارد، اثرات سوء امواج چشم، اثر می کند بر دیگران.
اصل این نفوذ از طریق چشم، از دل و قلب سرچشمه می گیرد. کسی که می ترسد اثر سوئی از طریق چشم بر دیگران بگذارد، با گفتن ذکر« ما شاء الله لاحول و لا قوه الا بالله » اثر آن را خنثی می کند.

ازتذکرات آیت الله محمد شجاعی ۱۲ ماه مبارک رمضان ۱۳۶۷

نکته‌ای از شفاعت

بسم الله الرحمن الرحیم

… متذکر باشید که اگر چنانچه مثلا در آخرت یا در دنیا، شفاعتی از پیامبران الهی صلوات الله علیهم اجمعین، یا از ائمه اطهار صلوات الله علیهم بشود برای برطرف کردن و یا برگرداندن گرفتاری های دنیوی و اخروی از انسانی یا از انسانها، جایی است که خدای متعال خودش راضی باشد؛ اگر خدای متعال خودش از بنده اش راضی نباشد این شفاعت به جایی نمی رسد.

مساله شفاعت در واقع یک چیزی است که باز می رسد به خود خدا؛ اگر خداوند تبارک و تعالی راضی بود این پیغمبر در اینجا این شفاعت را بکند و شفاعتش را هم قبول بکند، همان پیغمبر شفاعت می کند و هم خدا قبول می کند و اگر راضی نبود، اصلا او شفاعت نمی کند اگر هم شفاعت بکند، قبول نمی کند خدای متعال، اما او هیچ شفاعت نمی کند، توجه می کنید؟ مساله شفاعت اینجوری است یعنی اصل مساله بدســـت خــداست.

البته معمولا ما از بس وضعمان خراب است فقط امیدمان، نظرمان بر شفاعت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله و حضرات معصومین صلوات الله علیهم است، این از لحاظ خراب بودن وضع و اینکه انسان هیچ نقطه امیدی در وضع خودش نمی بیند، می باید باشد، ولی باید مواظبت بکنیم که خدای نکرده شرک آمیز یا شرک آلود نباشد، این را باید دقت کرد؛ اگر وضعمان خراب است باز یک امیدی به آنجا، کما اینکه امیدی به فضل حق داریم، آن را هم از باب فضل حق، امیدوار باشیم.

اگر بنا باشد خدا از من خوشش نیاید مطلب حل نخواهد شد، طبعا نه شفاعتی می شود و نه شفاعتی قبول می گردد. یوْمَئِذٍلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ) سوره مبارکه طه / ۱۰۹

بالاخره خدا باید یک مقدار به انسان نظر بکند، اینطور نباشد مثل اینکه ما شفاعت را دکان دیگری باز کردیم برابر خدا، این شرک آلود است، خیلی ها هم اینطور هستند، شما اینطور نباشید؛ توجه ندارند مثل اینکه دکان دیگری در این بغل باز کرده اند، خب حالا آنجا ( رضایت خدای متعال ) که نشد، از اینجا وارد می شویم که از شفاعت به مقصد برسیم.

اصلش در همان دکان اول است مساله هر چه هست آنجاست؛ یعنی مساله این است که خدا نظری بکند، حالا این نظر خدای متعال، گاهی ما مستقیماً صلاحیت داریم یک نظری بکند، این یکی است، یکی هم این است که نه، ما مستقیما اصلا این صلاحیت را نداریم به ما نظری بکند، لااقل غیر مستقیم توجهی بکند مثل اینکه اشاره ای می کند به پیامبرش که مثلا حالا تو نظری بکن، نظر ما را برسان به آن، چیزی، دَمــــی، مَـــددی تا من بکنم آنچه بکنم.

شفاعت یک چنین چیزی است، غیر مستقیم نظر کردن است، اگر این را خواست، مساله شفاعت از اصلش بوجود می آید، نخواست اصلا معنی ندارد.

از بیانات استاد آیت الله محمد شجاعی مدظله العالی ۱۳۶۶

عالم حجاب-۱

بسم الله الرحمن الرحیم

بین ما و خورشید لکه ای ابر حائل شده است؛ لکه کوچکی است که جلوی خورشید بزرگ و نورانی را گرفته است. از آنجائی لکه کوچک درست، ما بین ما و خورشید است و ما درست به محاذات آن قرار گرفته ایم نمی توانیم خورشید را ببینیم.

خورشید عظمت خداست و لکه، این دنیا و در و دیوار و هوا و … است.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۲۷/۳/۱۳۶۷

 

حیات نازله

بسم الله الرحمن الرحیم

… بر اساس شعور و ادراک ناقص و نازل در این مرتبۀ حیات (مادّی) ، تابشهای بالاتر وجود و هسـتی که در شرایط  بخصوصی بر صحیفـۀ مـادّۀ  قابـل، در حدّ  بسیار محدود و نازل می تابد، بصورت حقایق اصیل و مستقّل و ثابت و کامل به نظر می آید، و این خـود حاجـب و شــاغل بوده و از دریافـت حقایق اصیل و ثابت و کامل، باز می دارد « و إن من شیـیء الاّ عندنا خزائنـه و ما ننـزّله الاّ بقـدر معلوم ».

واقعیّت، واقعیّت است و حکم خود را دارد. واقعیّت اینست که تابش، تابش است و محـدود است و اصالت ندارد، چه به صورت یک تابــش محدود و گـذرا ببیـنیم و چه به صورت یک حقیقت اصیل و کامل و مستقـلّ بیابیم، زیرا که واقعیّت، حکم خود را دارد. بنابراین، تابش محدود و گذرای یک حقیقت اصیل و بالاتـر را به صورت حقیقت اصیل و مستقلّ دیدن، جــز گذشتـن و تمام شدن تابـش، و حِرمان از خود حقیقت اصیل و کامل، نتیجه دیگری نخواهـد داشت.

حقایق مادّی، تابشهایی از حقایق بالاتر وجود استکه در مرتبه بسیار نازله ای روی مادّه قابل می تابند و می گذرند. حقایق بالاتر وجود، همانها است که در آیۀ شریفه به آنها اشاره شده است و همان حقایق عالیه است که از نظر سعۀ وجودی به مبداء متعال نزدیک  است و نزد اوست و از اوست ( عندنا خزائنه ) و به تعبیری، حقایق عالیۀ وجود ، همان مَجالی و مظاهر اسماء حسنای الهی است. هر حقیقتی از حقایق مادّی که ما آن را حقیقت می نامیم (و إن من شییء) تابش محدود و نازلی از همان حقایق عالیه است (و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم).

در آیۀ ۶۰ سورۀ القصص می فرماید : « و ما أوتیتم من شییءٍ فمَتاع الحیوه الدّنیا  و زینتـها و ما عند الله خیر و أبقی أفلا تعقلون ».

ازاین آیۀ شریفه هم این نکته را می فهمیم که آنچه از خوبیها و نعمتهای دنیوی در اختیار انسان می باشد، به تناسب حیات نازله است و انسان در حیات نازلۀ خود، استعداد و ظرفیّت برخورداری از خوبیها و نعمتهای برتر را ندارد. تعبیر « أفلا تعقلون » در آخر آیه برای اهل اشارت و برای ارباب نظر، حکایتها دارد.

مولوی در این زمینه در موارد متعددّ دیوان مثنوی، بیانات بخصوصی دارد؛ در جایی می گوید:

بنــده ســـوی بنــده  شد  او  مــاند  زار
بـوی گـل شد سـوی گـل او ماند خــار

همچــو  آن  ابلــه  که  تــاب   آفتــــــاب
دیــد بر دیـوار  و حیــران  شـد  شتــاب

عاشـق  دیـوار  شـد  کاین  با  ضیــاست
بی خبر کاین عکس خورشید سماست

چون  به  اصل  خویش  پیوست  آن  ضیا
دیـــد دیـــــوار سیــــه  مانــــده بجـــــا

او  بمــانده  دور   از   مطلـــوب  خویــش
سعــی  ضایع  رنــج  باطل  پــای ریش

همچــو   صیّــادی  که  گیــرد  سایــه ای
سایـه  کـــی گــردد  وَرا  سرمایــه  ای

سایــۀ  مرغـــی  گرفتــه  مَــــرد  سخت
مــرغ  حیــران  گشته  بر  شـاخ درخت

از بیانات استاد آیت الله محمد شجاعی ۱۳۶۳.

 

 

عیدُ الله الاکبر

بسم الله الرحمن الرحیم

…  درغـدیر خـم قبـــلا، خدای متعال دستور داده بود به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که به مردم ابلاغ کن، هر که تو مولای او بودی و از تو اطاعت می کرد، بعد از تو از علی (علیه السلام) اطاعت کند.

آنها که به حضرت حسد داشتند، می خواستند خودشان باشند (در رأس امور) و آن حسد ها مصائب درست کرد؛ قبلا این دستور از خدا رسیده بود، ولی رسول الله (ص ) می ترسید که آن حسودها نگذارند و اصل قضیه را خراب کنند، یا به رســول الله (ص) لطمه ای وارد کنند؛ از این مسأله خوف داشت و ابـــلاغ  ولابت حضــرت را عقب انداخته بود؛ اما در حجـــــه الوداع و در چنین روزی (عیدغدیـرخم)، وحـــی آمد که دیگر به تأخیر نیانداز و آنــی که می ترسی به تو لطمه وارد کنند، خدا تو را از آن حفظ می کند.

« یا اَیّها الرّسُـول بَلّـغ ما اُنزلَ إلیکَ مِن رَبّــک…»

این را هم شیعــه گفته اند به تواتــر و هم عـامّه  که این آیه شریفه در خصوص حضرت امیر (ع) است، روایت متواتر است و شبهه ای نیست.
ای رسـول برسان به مردم، آنچه قبــلا به تو رسیده است، اگر این کــار را انجام ندهی رسـالت را ناقص گذاشته ای.

« وَاللهُ یَعصِمُــکَ مِن النّــاس »
خدا تو را از شرّ این حاسدان حفظ می کند.


رسول الله (ص) هم همان را انجام داد؛ منبر درست کردند، حضرت را بلند کرد، حسود و غیر حسود آنجا جمع بودند، او را بالا برد و فرمود:

« مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌ مَولاهُ أللّهُمَ  والِ مَن والاهُ  وَ عادِ مَن عاداهُ »

زین سبب پیغمبــر با اجتهــاد
نام خـود و آن  علـــی مولا نهاد

گفت هرکس را منم مولای او
ابن عـمّ من علی مولای اوست

کیست مولا آن که  آزادت کند
بنـــد  رقیّت ز پــایـــت  بــر کنـد

از غیر خدا  آزاد کند و بند بندگی (غیر خدا) را از پایت برکند که دیگر بنده ای خدا باشی.
… حضرت امیر (ع) با وجود این آیه و آیات دیگر، آنقدر می ترسید …

علیٌ قَسیمُ الجَّنهِ وَ النّار

إنّما وَلیکم الله و رسوله و الذین امنوا
(این را هم شیعه و هم  سنی به تواتر نقل کرده اند)

حضرت امیر (ع) با همه این اوصاف و آیات و روایات، آنقدر می ترسید که دیگر اینها به یادش نمی آید؛ وقتی مسأله خوف و خشیت خدا بر انسان غلبه می کند، دیگر یادش نمی آید که من چه هستم؛ حضرت هر شب آنقدر گریه می کرد که به صعقه می افتاد؛ گاهی می رفت در بیرون منزل از خوف و خشیت گریه می کرد که به صعقه می افتاد، شبیه اغما و بیهوشی.

فاذا نفخ فی الصور فَصَـــعِقَ

هر شب هر شب!! یک وقت کسی حضرت را در بیابان و خاموشی شب دید که افتاده است، فکر کرد که وفات یافته اند و با عجله به طرف منزل حضرت رفت تا این خبر را برساند، وقتی درب را زد، حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند و این خبر را داد؛ حضرت زهرا سلام الله علیها از پشت درب خیلی عادی جواب دادند که از دنیا نرفته اند؛ این حالت هر شب امیر المؤمنین (ع) است.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..

از بیانات حضرت علامه محمد شجاعی در باره عید غدیر خم

کیفیت دعا

بسم الله الرحمن الرحیم

از تذکرات آیت الله استاد محمد شجاعی مد ظله العالی
درباب کیفیت دعـا و جبران مافـات

در زمانی که حال دعـا ندارید، استغفـار کنید، اگر برطرف نشد، باز هم استغفــار داشته باشید و سعی کنید استغفـار و طلب بخشش درست و واقعــی باشد. در هر حال، شرایط دعـا که از جمله: اصرار در دعا ، حضــور قلب و توجــه باطنی و خــوشبین بودن به اجابت دعــاو حالت انــابه و تضــرّع و … است، را داشته باشیـد.
متوجه این نکته باید بود که حـال داشتن در دعـا فقـط از جانب خـدای متعال است که او حال دعا را می دهد و ما فقط اصـرار و شـرایط دعا را باید سعـی کنیم، داشته باشیم و غــافل از دعـا نباشیم و باید سعــی خود را بکنیم.
اشتبـاه است که دعـا را فقط برای حـالِ عبـادت پیدا کردن بخوانیـم؛ البته حـال در دعـا بسیار خوب است و لازمـه آن هم، این است که ما اهـل مراقبــه باشیم. در طـول روز، غفــلت نداشتــه باشیم؛ متوجه حــق باشیم؛ گنـاه و عصیـانی مرتکب نشویـم تا هنگــام دعـا هم حــال پیــدا کنیم. و همین مسئله غافــل بودن و اهـل غفلت بودن، مانـــع دستیــابی به حـــالِ منــاسب در دعاست.

ازتذکرات معظم له ۲/۲/۱۳۶۷

عقل و وحی

بسم الله الرحمن الرحیم

هوای نفس از جهل بر می خیزد؛ معرفت بالا و عنایت بالا می‌خواهد تا انسان، سراب را سراب ببیند؛ معرفت خاص می خواهد تا سراب را خوب ببیند و بفهمد. تعبّد به قرآن انسان باید داشته باشد تا مثل فریب خورده ها، فریب نخورد. کسی که معرفت و علم و شناخت ندارد، اول باید تابع انبیاء و اولیاء باشد، تا راه را بالاخره بیابد؛ تبعیت محض از انبیاء باید داشته باشد. این اولین و مهمترین مسأله در حرکت و سیر تکاملی انسان است.

ما از کسانی که در این مسائل تشکیک می کنند انتقاد می کنیم ولی خودمان هم دچار همان تردیدهامی شویم؛ عقل آتش را آب می بیند و آب را آتش؛ این از عقل برآورده نیست که درست آنها را بیابد و بفهمد. اصلا این در حیطه عقل نیست که بتواند تشخیص بدهد، مصالح ابدی خود را. (مگر عقل کُلّ به معنی خاص)

بالاخره باید تابع محض قــرآن و وحــی باشیم تا برسیم به آنجـــا که بایـــد بـرسیم که فوق عقل و اداراک عادی است …

خدا می فرماید، سنّت ما این است که هر کسی هر راهی را پیش گرفت، در همان راه ما دست او را می گیریم. خدا دست هر کسی را در همان راهی که پیش گرفته است، می گیرد و پیش می برد؛ این خیلی سخت و غلط انداز است؛ طبق آیه شریفه قرآن: « کُلّاً نُمِدُّ هـؤلاءِ وَ هـؤلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّک … ». (سوره مبارکه اسراء آیه ۲۰ )

از تذکرات حضرت علامه محمد شجاعی (ره) در باب عقل و وحــی ۲۷/۱/۱۳۶۷

میقات

بسم الله الرحمن الرحیم

وقت نماز وقت میقات است. چطور حضرت موسى رفت به میقات و در آن میقات با خدا صحبت کرد و خدا با او صحبت کرد و آدابى داشت، میقاتى بود، یعنى یک وقت گذاشتنى بود که برود در محضر خدا و با خدا مناجات بکند.

میقات یعنى آن موعد و آن وقت معین که قرار گذاشته می ‏شود که در آن موقع دو موجود با هم برخورد بکنند و صحبتهایشان را بکنند.

وقت نماز میقاتى است بین خدا و بنده. پنج وقت نماز، پنج میقات است. آن میقاتى که در قرآن می ‏فرماید حضرت موسى داشت و به میقات رفت و با خدا مناجات را شروع کرد، آن را به نظر بیاورید! هر وقت نماز براى من و شما میقاتى است بین ما و خدا، یک وعده گاهى است که بین ما و خدا، وقت معینى است که وعده گذاشته شده است که ما در محضر خدا حاضر باشیم و به مناجات بپردازیم. میقات است، خوب توجه کنید!

فرض کنید ظهر می ‏شود فورى برود با عجله مثلاً یک وضو بگیرد، حواس و فکرش این در و آن در باشد و پراکنده و هیچ نداند چه کار می ‏کند؟! اینجور به میقات آمدن هیچ نمی ‏شود اسمى بر آن گذاشت! انسان هیچ نمی ‏داند چه کار می ‏کند!

وقتی که توجه دارد میقات است، وقتى که موقع وضو گرفتن می ‏شود، اوضاعش عوض می ‏شود، افکارش عوض می ‏شود. در صحبتهایم شنیده‏ ای که در روایت آمده، آن عایشه گفته است که رسول الله صلوات‏ الله‏ علیه‏ وآله ما را، یعنى عیالاتش را مى‏دید و صحبت می کرد ولى وقت نماز که می ‏شد، وقتى ما را می ‏دید، کاَنّه ما را نمی شناسد! یعنى آنچنان مجذوب آن میقات و آداب و حدود [می ‏شد]! آن میقات به جانب حق بود که، عیالش می ‏گفت وقت نماز که می ‏شد وقتى ما را می ‏دید کانّه ما را ندیده است، اصلاً ما را نمی ‏شناسد، اینجور بود.

وقت نماز که می ‏شود، وقت وضو که می ‏شود، خودتان را خوب جمع کنید که به میقات می روید. وعده گاه است، میقاتى است بین شما و خدا. خودتان را جمع بکنید و با حضور وضو را بگیرید، در وضو آن دعاها را بخوانید. بدانید کجا ایستاده ‏اید، میقات است.

از اوَل در خلقت این در نظر گرفته شده است که این ساعت قرار است شما با خدا صحبت بکنید. خدا منتظر این است که شما چه آوردید، میقات است، کلمه «میقات» را فراموش نکنید.

 

حفظ برکات ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم


در ماه مبارک، از یک سو از گناهان اجتناب می ‏کنید و از یک سو از مباحات، [یعنی] کم خوردن و امثال آن ، شکستن نفس در مقابل امر خدا، که [این شکستن نفس] مقابل هواى نفس می ‏شود.[این دو کار] دل را لطیف می ‏کند، یعنى قساوت را از دل برمى دارد و اینجور اثرات را ماه مبارک در دل می ‏گذارد:

” السّلام عَلیکَ مِن مُجاورٍ رَقَّت فیه القُلوب و قَلَّت به الذُنوب “

در دعاى ۴۵ صحیفه سجادیه، در وداع شهر مبارک، ماه رمضان است:

سلام بر تو‏ای ماهى که در تو دلها رقت پیدا کرد: قَلَّت به الذُنوب ، گناهان کم شد.

این تاثیر روزه است در دل….

حالا باید طبعاً خیلى مراقبت کرد که انسان یک ماه روزه گرفته است و رقّتى در دل به ظهور رسیده، دل رقیق شده است، قساوتش تا حدودى برطرف شده است. باید مواظبت کرد [که] این را اضافه کرد، کم نکرد. مواظبتش بر این است که: اولاً انسان ترک گناه را ادامه بدهد. ثانیاً مراقبت در این که در هواهاى مباح نفسانى، خوردنها و آشامیدنها و آن چیزهایى که شرعاً حلال است مباح است، در آنها انسان زیاد غوطه ور نشود.

این نکته دوم را ممکن است شما متذکر نباشید، می ‏خواهم تذکر بدهم: فکر نکنید چون مباح است و خدا حلال کرده است، بى قیدوشرط انسان غوطه ور بشود و اشکالى ندارد، نه خیر! قسوت می آورد. حتماً قساوت می ‏آورد.  شما پیش خودتان فکر کنید می ‏فهمید که انبیاء و از همه بالاتر، رسول الله صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله، حضرات معصومین علیهم‏ السلام، اینها [چرا] این قدر از این مباح‏ها اجتناب می کردند، از حلال‏ها اجتناب می کردند.

یکى حضرت  امیر علیه ‏السلام [است] که در حالاتش هست. لابد شنیده‏‏ اید همیشه نان جو می خورد، آن هم نان جو خشک، گاهى با نمک و خیلى کم می ‏شد که مثلاً با سرکه و یا با شیر بخورد! بیشتر، خوراکش نان جو با نمک بود. این مسئله را که شنید، در حالاتش هست که بعضى از نزدیکان از راه دلسوزى می ‏خواستند نان جو را روغنى بزنند، آن انبان نان جو خودش را مهر و موم کرد، که کسى دست نزند! این درس است براى ما!

معلوم است [این] که کسى از مباحات هم بى‌قید و شرط اجتناب کند، چیز ساده ‏ای نیست.

رسول الله صلوات ‏الله ‏علیه‏ و آله سه روز پشت هم از نان جو سیر نشد! اینها یعنى چه؟ در مباحات غوطه ور شدن، که بعضى از عوامها فکر مى کنند حلال است، این طور نیست که قساوت نیاورد.

ماه مبارک که در نتیجه اجتناب از بسیارى از مباحات، موجب می ‏شود در دل ما رقت پیش بیاورد، باید دقت کنیم این رقت را و آن طهارتى را که در دل پیش می ‏آید، حفظ کنیم. حفظش این است که اولاً گناه نکنیم، ثانیاً سعى کنیم زیاد در مباحات غوطه‏ ور نشویم. یک مقدار امساک بکنیم. اینها شرعى است، غیرشرعى نیست. مثلاً چاى حلال را بخورى آتش ندارد، حرام نشده است. اگر تحریم شده بود آتش داشت، جهنم داشت. اما اگر همین مباح را ترک بکنیم، که انبیاء صلوات ‏الله علیهم‏ و ائمه معصومین علیهم‏ السلام و رسول الله صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله، در عین مباح بودن، ترک می کردند. نه تنها نامشروع نیست، بلکه ریاضت مشروع است، اثر خوب در دل می ‏گذارد، دل را به رقّت می ‏آورد.

این جمله را دوباره تکرار مى کنم :

” السّلام عَلیکَ مِن مُجاورٍ رَقَّت فیه القُلوب و قَلَّت به الذُنوب “

مثلاً چایى ده تا می خورید پنج تا بخورید. غذایى را خیلى خوشتان می ‏آید، نخورید، نفستان را بشکنید، نخورید. ترک لذّت خودش مسئله ‏ای است، ترک لذّت مباح مسئله‏ ای است، نباید آن را نادیده گرفت. به حرف عوامها گوش نکنید! آنها می ‏خواهند غوطه ور شدن خودشان را در مباحات توجیه بکنند! عوامهاى مؤمنین را می ‏گویم نه عوام فسّاق را!  بیش از این توجیه بردار نیست که مباح است. اما این که اینها موجب قسوت می ‏شود و ترک اینها موجب رقت می ‏شود، اجتناب از آنها مسئله مسلمى است.

از بیانات حضرت علامه شجاعی (ره)

 

وجه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

… نمی دانم تا به حال در این معنــا فکر کرده اید که مخــاطب این آیه شــریفه چه کسانی هستند ؟


«وَلِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ فَأینَما تُوَلُّوا فَثَمَ وَجهُ الله إنَّ اللهَ واسِعٌ عَلیم»

سوره مبارکه بقره آیه ۱۱۵

… نمی دانم تا به حال در این معنــا فکر کرده اید که مخــاطب این آیه شــریفه چه کسانی هستند ؟ بالاخره این آیه مخـاطب هایی دارد ، روشن است که من و شما و امثال ما محجــــوبان ، مخاطب های این آیه نیستیـم ، ما محجوبــان به هر ســو و به هــر چیـز روی می آوریم ، خــود مخلوقات و موجــودات را می بینیم ، نه اینکه شاهد « وجـــه الله » در همه جا و در همه چیــز باشیم . خود مخلوقـــــات را می بینیم ، و با عقـــل و استــدلال به ســـراغ خـــالق آنها می رویم.

آنها که در عــوالم شهـــودند ، از جمله ماها در عالَم عهـــــــد که عالـــم شهـــود است ، مخــاطب های ایـن آیه شــریفه هستیم ، زیرا در آن عالَــم به طوری که توضیح دادیم ، به هــر ســو و به  هر چیــز روی بیاوریم ، به شهود عیــنی « وجه حـــق » را مشاهده می کنیم.

در این دنیـا هم خوبانـــی که درمرتبــــه دنیوی محبــــوس نبوده و پــرده ها را کنـــار زده اند و درهمــان مرتبه که در عالَم عهـــــد و شهــود هست قرار گرفته اند ، مخــاطب های ایــــن آیــــه هستنـد و به هر ســو و به هــر چیز نظــر کنند ، به شهود عینی شــــاهد « وجه الله » اند  مانند حضرات معصــومین صلــوات الله و ســـلامه علیـهم اجمعیـن .

هـر دو عالَـم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیــــدا و پنهــــان نیــــز هم

( حافظ )

البته مقـــام و منزلت آنان بسیــار بالاتـر از این است و آنان در زندگـی ظاهرا دنیوی خود درهمه عوالــم عـــالیه و در همه عـوالم شهــــود و عیـــــان حضـور دارند که از آن جملــه است  حضور در عـالم عهـــد  و شهـــود ، چونکه صد آمد ، نود هم پیش ماست.

گــر نبودی خلــق محجـوب و کثیـف
ور نبودی حلـق ها تنــگ و ضعیف

در مدیحـــت داد  معنــــی  دادمــــی
غیــر ایـن منطق لبـــی بگشــادمـــی

( دفتر پنجم مثنوی )

……

ازبیانات حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی قدس سره الشریف

لیله القدر

بسم الله الرحمن الرحیم

درک لیله القدر یک معنى مخصوص دارد. در لحن دعاها هست که خدایا مرا موفق بکن به درک لیله القدر و یا مثلاً در عرف گفته مى‏ شود: فلانى موفق به درک لیله القدر شده یا آرزویى است براى اهلش که موفق بشوند به درک لیله القدر.

این همه براى ما و شما لیله القدر آمده و گذشته ولى ما درک نکرده‏ ایم. آیا آن شبها ما نبودیم؟ چرا بودیم. بیدار نبودیم؟ چرا بیدار هم بودیم! اما آیا لیله القدر را درک کرده ایم؟ خیر! لحن دعاهایی که درک لیلهالقدر را خواسته ‏اند، خودش معلوم مى ‏کند [که] این نیست که مثلاً شب لیله القدر را انسان بیدار باشد و به عبادت هم بگذراند و آن شب هم که بیدار مى‏ ماند و عبادت مى ‏کند، لیله القدر باشد، او درک کرده باشد!… همه مؤمنین مادامی که عمر دارند هر سال یک بار لیله القدر را [ظاهرا] درک می کنند. حالا مثلاً [اگر] شصت سال عمر داشته باشند، شصت بار لیله القدر را درک می ‏کنند؟ اینجور نیست. حتى آن کس که روزه می ‏گیرد و شبهاى لیالى قدر را هم بیدار می ‏ماند، گرچه خوب است و توفیق است، ولى این که موفق به درک لیله القدر [شود]، آن هم چندین بار، بعید است آن لحن‏ ها این را نشان بدهد. …لحن [دعاها] نشان مى ‏دهد درک لیله القدر چیز خاصّى است و معناى بخصوصى دارد، که [البته] عاید کسانى خواهد بود که ایمان داشته باشند و عامل باشند و روزه باشند و شب هاى لیالى قدر هم على الحساب بیدار و مشغول عبودیت، به معناى خاص باشند … این معناى مخصوص از درک لیله القدر ـ آن اندازه که من متوجه مى‏ شوم ـ این است که، این بى ارتباط نیست با اناانزلناه فى لیله القدر، یعنى نزول قرآن! حقیقت قرآن، حقیقت بالاى قرآن بصورت دفعی ‏‏‏اش.

نزول دفعى قرآن [آن است که] قرآن یکباره به قلب رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله [نازل شده است] که [این از] مراتب نزول قرآن است. [این نزول دفعی هم فقط] یکبار شده است، در ماه مبارک رمضان هم شده است، یک شب هم شده است که آن شب، شب قدر است، [که در آن شب، قرآن به صورت یکجا] به دل رسول الله صلوات‏ الله‏ علیه‏ و آله [نازل شده است] و بعد هم بصورت تفصیل در بیست و سه سال آمده است که [این نزول تدریجی و] تفصیلی می ‏شود: «تنزیل».

درک لیله القدر با این مسئله نزول قرآن در لیله القدر بى ارتباط نیست. یعنى خود نزول قرآن با لیله القدر بى ارتباط نیست. [البته] اصل [و] مقام جمعى قرآن، نه مقام تفصیلش. قرآنِ یکجا، مقام جمعى قرآن که به رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و آله عنایت شده است. و [قرآن] بعد از آن مقام جمعى، در طول بیست و سه سال، تنزلات تفصیلى پیدا کرده است. این نزول قرآن بى ارتباط با شب قدر نبوده است.

[این اتفاق هم تصادفی نیست] انا انزلناه فى لیله القدر، نه این که تصادفاً [قرآن] در این شب [نازل] شد. این که بگویند فلانى در فلان روز آمده، هر روز مى‏ آمد مى‏ شد، اما حالا در عین حال، فلان روز آمد. [اما نزول قرآن این طور نیست،] این جور نیست که بگوئیم شب قدر شبى است، حالا نزول قرآن هم تصادفاً در آن شب بوده [و] در واقع تقارن بوده! نه، تقارن نیست. اصلاً خود لیله القدر با خصوصیاتى که دارد در نزول قطعى قرآن نقش دارد. یعنى در این زمان باید این قرآن به رسول الله صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله نازل بشود، در همین شب باید نازل بشود نه در غیر این شب! وقتش این شب است!

از تذکرات حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی.

روزه

بسم الله الرحمن الرحیم

… در خصوص روزه روایت است که روزه « جُنَه مِن النٌار» است؛ یعنی مانع و نگهدارنده از آتش. بخصوص روزه ماه مبارک رمضان. اجتناب از حرام و خوردن مال حرام و کلا محرمات که همیشه وجود دارد ولی در حال روزه اجتناب از مباح هم می شود؛ یعنی چنین میتوان نتیجه گرفت که خودداری از مباح، نگهدارنده از آتش است.

از تذکرات معظم له ۱۳۶۷

اهمیت روزهای اول

بسم الله الرحمن الرحیم

 
… موقعى که روزه می‌گیرید، شبش ، روزش ، ساعاتش چگونه باید باشد؟
 

آن اندازه از آداب که یادگرفته‏ای اگر آنها را در همان روزهاى اول و مخصوصاً روز اوَل، اگر سعى کردید عمل بکنید دنبالش را هم توفیق خواهید داشت.

این چیز عجیب اسرارآمیزى است!

بشرط اینکه سعى خودتان را داشته باشید. اما اگر روز اول مخصوصاً و یا روزهاى اول چندان سعى نکردید آنچه را که می‌دانید از آداب روزه داران، خوب عمل بکنید، قساوت مخصوصى عاید می ‌شود که بعدش تلاشتان براى مراعات آن آداب چندان به ثمر نمی‌رسد.توجه داشته باشید! اگر روزهای اوَل مراعات نکردید، ولو به این شکل که بگوئید: حالا تازه ماه مبارک شروع شده و ما هم سعى می ‌کنیم خوب روزه بگیریم، حالا اوَلش است، چنین و چنان می ‏کنیم، آداب را رعایت می‌کنیم! [بعدش تلاشتان چندان به ثمر نمی‌‏رسد.]

در گفته ها آمده است و می‌فهمید که درماه مبارک چگونه باید بود. سعى کنید آنها را عمل کنید. مخصوصاً روز اوَل.

اگر چند روز مسامحه بکنید در آنچه که می‌دانید چگونه باید باشید بعدش یک قساوت مخصوصى انسان را می‌گیرد این هم یک رمز است.

چیزهایى که می‌دانید در ماه مبارک باید انجام دهید آن اندازه که یاد گرفته ‏اید که انسان در ماه مبارک چگونه باید باشد، آدابش چیست، [همان را عمل کنید]….


…در عین حال من به شما توصیه می‌کنم که دعائى که براى روز اوَل ماه در صحیفه سجادیه هست که از امام سجاد سلام ‏الله‏ علیه دعائى است که در اوَل ورود ماه رمضان یعنى در شروع ماه رمضان حضرت این دعا را می‌‏خواند و دعائى است که در اوَل ماه رمضان، در شروع ماه رمضان باید خواند این دعا را الان قبل از این که ماه رمضان بشود به شما توصیه می‌کنم، زیاد وقت بگذارید، از اوَل تا آخر مکرر مطالعه بکنید. ببینید که آنجا امام در اوَل ماه مبارک از خدا چه خواسته براى ماه مبارک چه خواسته است.

در آن دعا آنچه که انسان باید آن آداب را در روزه داشته باشد رؤسش در آنجا ذکر شده است و شما را آماده می ‏کند که در ماه مبارک روزه بودنتان به آن شکلى که باید باشد رعایت کنید. اگر آن دعا را مطالعه بکنید، حتماً تاکید می‌کنم، خوب از خدا بخواهید خدایا چنینم بکن، چنانم بکن، از چه چیزها بازم بدار به چه چیز موفقم بکن. همه‏ اش در ارتباط با این است که روزه، روزه باشد و آداب ماه مبارک مراعات بشود. آنچه که از خدا خواستنى است براى ماه مبارک، از آداب آنها را آنجا امام علیه ‏السلام از خدا خواسته و دعائى است که در اوَل ماه مبارک باید خواند، مستحب است که خوانده شود. شما هم بخوانید در اوَل ماه مبارک ولى قبلاً چندین بار مطالعه بکنید تا بدانید که در ماه مبارک چه آدابى را باید داشته باشید، دعاى عجیبى است……..

مخصوصاً باز من تاکید می‌کنم به چیزى که بارها گفته ‏ام از حالا براى توفیق استغفار که خدا شما را در ماه مبارک، تا حالا که نشده است، بلکه در این ماه مبارک شد مشمول مغفرت قرار بدهد، دعا کنید.

این چیزى است که شما ظاهراً تا بحال بدست نیاورده‌اید، چون کسى که بدست بیاورد آثارش در او معلوم می‌‏شود، کسى گناهانش مغفور بشود آثارش بعد از آن در تمام حرکات و سکناتش در وجودش معلوم می‌‏شود.

ما فعلاً این آثار را در وجود خودمان ندیده‌ایم. ماه مبارک بهترین فصل است، بهترین مقطع است براى این منظور و بندگان خدا اگر در مواقع دیگر موفق نشده‏‌اند خودشان را مشمول مغفرت خدا بکنند، سعى مى کنند در ماه مبارک این کار بشود، مشمول مغفرت باشند.

 

مقالات جلد ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب مقالات جلد ۱ (تجدید چاپ بیستم)

مبانی نظـــری تــزکیه

آیت الله استـــاد محمد شجاعی

چاپ انتشارات سروش

تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

فهـــرست

مقــدمه …

۱- چه بــوده ایم یا در پشت پـرده چه هستیم

حقیقت اصلی انســــان و صورت اولیه او…

۲- چه گشتــه ایم یا چگونه در پس پـرده افتاده ایم

تنزّل انســان از صورت اولیه و چهره اصلی خویش …

۳- چه می تــوانیم باشیـم یا با کنار زدن پـرده ها چه می شویم

خــروج از حـُجب ظلمانــی …

افاضـات ، اشــراقات ، و اشــارات ربوبــی …

ظهــور و تجلیـّـات انـــوار …

مکاشفــات و مشــاهدات …

تجلّیـــــات …

شهــود و فنـــاء …

خاتمـــه …