ali

بحث نماز: ۴

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله مباحثی در باره نمــاز از استاد آیت الله محمد شجاعی مدظله العالی

… نکته دیگر هم بگویم از نماز که وقتی بلند می شوید برای نماز خیلی زود و سریع نماز را شروع نکنید، لحظاتی را بایستید؛ این را عمل کنید، این نکته برای عمل است، آن یکی که مصیبت بود که باید سعی کنید در آن مسیر…
ببینیم آیا حل می شود یا نه؟ اما این را برای عمل می گویم، سعی کنید عمل کنید خیلی مؤثر است؛ من و شما سعی می کنیم نمازمان حالی داشته باشد و با این وضع روحی و سابقه روحی که داریم و داشته ایم بالاخره موفق نمی شویم، ما را رد می کنند، فراموش نکنید وقتی به نماز می ایستید، حلاوت ذکر را ندارید، به ما نمی چشانند و اصلاً حال فرار داریم که زود تمام بشود و هر چه سعی می کنیم متوجه باشیم باز دلمان به این سو و آن سو می رود، این تازه این سوی قضیه است که من و شما وقتی تحلیل می کنیم، توضیح می دهیم این طور می شود، اما آن ســـوی قضیــه چیست؟

ردّ خداست که بسیار مصیبت بزرگی است و این از روایات استفاده می شود؛ کسانی که شرایط نماز را نداشته باشند وقتی به نماز می ایستند، خدای متعال قسم یاد می کند به آن عزّت و جلال  خودش که هر کسی را به جوار خود راه نمی دهد؛ کسانی که بی شرایط وارد نماز می شوند، می فرماید: من حلاوت ذکرم  را از او می گیرم، او را ردّ می کنم، راه نمی دهم؛ آن سوی قضیه بسیار خطرناک است. این سوی قضیه را انسان فکر می کند، زیاد بد نیست ولی آن سوی قضیه را باید کسی که دید توحیدی دارد اول ببیند.

درنماز عجله کردن، در نماز حلاوت نماز را نداشتن که زودتر تمام شود، خلاص بشویم، به زور خواندن چون تکلیف است و دل این طرف و آن طرف رفتنش، یکی صورت آن ســـویی دارد و آن این است که خــدا راه نمی دهد، ردّ مـــی کند، فعــلاً مـن و شـما بـدون تعـــارف شُبهـــه ای ندارم که وضــعمان همین است.

برای این مصیبت یک چیز آسانی بگویم، البته حلّ مشکل به صورت اساسی، تزکیه و سلوک و تطهیر باطن را در پیش گرفتن است، ولی به قول معروف چاره ی جزیی است که وقتی به نماز می ایستید، فوری شروع به نماز نکنید، بین اقامه و نماز یا قبل از شروع اذان و اقامه، لحظاتی با دردمندی به خدا متوجه باشید که در محضر او هستید، توجه یک کسی که مُجرم است و شرمنده، که خدایا مرا با گناهانم، با خطاهایم، با آن طغیانم، با فسادم، با عصیانم، با جرائمم  مؤاخذه نکن، عفو بکن، مُجرم و شرمنده ام، مرا رد نکن، از محضر خودت بهره ای به من برسان، در نمازی که می ایستم مرا طَرد نکن، آن وقت این دعا را تکمیل بکنید با قسم دادن خدا به محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامُه علیهم اجمعین، آن وقت شــــروع کنیـد.

آن وقت سعی کنید که در حال حضور باشید، این ( مساله فوق ) بسیار مؤثر است، یعنی مُجرّب است، بالاخره انسان وقتی رو به خدا کرد، دست خالی برنمی گردد هر چه مجرم هم باشد؛ این از من و شما، با این وصف رو به خــدا آوردن، بـــی نتیجـه نخواهد بــود.

آن وقت می بینید که سعی می کنید نمازتان یک حالی داشته باشد، این سعیتان به ثمــر می رسد تا وقتی که این کار را بکنید، چون خدا کمک می کند، راه می دهد؛ البته گفتم چاره اساسی قضیه این نیست، چاره اساسی این است که وقتی انسان به نماز قیام می کند در حدّ خودش صلاحیت قیام به نماز را داشته باشد، خودش را تزکیه کند، اولاً از گناه سخت اجتناب کند و خودش را، باطنــش را تزکیــه کند از آنچه که موجب می شود خـدا ردّش کنـد.

این که گفتم از بعضی از روایات استفاده می شود که خدا می فرماید به عزت و جلالم قسم، حلاوت ذکرم را از تو می گیرم، روایتی است در مصباح الشریعه، در تکبیر هست آنجا که کسی تکبیر را بدون واجد شرایط بودن، بگوید که ماها باشیم و شماها باشید، این خطاب از خدا می آید، همان تکبیر اول؛ تکبیرهُ الإحرام را کسی بدون صَلاحیّـت گفت مثل من و شما، یعنی تکبیری گفت که تکبیر نیست، آنوقت این ندا می آید؛ البته ما فقط عدم صلاحیتمان در تکبیر گفتنمان نیست، در همه جهات هست، در تکبیر این ندا می آید، گفتم بعد دلیلش هم این است که وقتی دیدید در نماز راه پیدا نمی کنید، نه اینکه شما راه پیدا نمی کنید، یعنی راه نمی دهند.

ادامه دارد….

بحث نماز: ۳

بسم الله الرحمن الرحیم

                     سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مُدظله العالی

با این مقدمه من این روایت را برای شما اجمالا ترجمه می کنم. شروط و شرایط قبول شدن نمار را از زبان خدای متعال بیان می فرماید، یعنی آن نمازی که قبول می شود و انسان را مقبول خدا می گرداند، کدام نماز است؛ حالا روایت را دقت کنید: عَن ابی عبدالله علیه السَلام: قالَ اللهُ تبارکَ و تعالی انّما اَقبلُ الصّلوهَ لمَن تَواضَع لعَظمتی، خدای متعال فرموده، حقیقت این است که من نماز را قبول می کنم ( اولین شرط را می فرماید ) از آن کسی که در برابر عظمت من خاضع باشد.

شما وقتی به حال خودتان هستید بالطبع انجذاب و کِشش روح شما، انس روح شما با کیست؟ با چه آرام می شود؟ به سوی چه چیز میل دارد؟ این از خصوصیات روحی است، بالاخره هر کسی با چیزی، چیزهایی آرامش دارد، با آنها مآنوس است، بسوی آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به این می گویند اُنـس. بین عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر کسی با چیزهایی مآنوس است منتهی در محاسبه خوب دقت کنید، شما خودتان را فریب ندهید که بگویید ما مآنوس با خدا هستیم؛ اگر خواستید بدانید با چه چیزهایی انس دارید، نماز را میزان قرار دهید. گفته اند که نماز میزان است فراموش نکنید، برای خیلی چیزها یا می شود گفت برای ارزیابی همه حقیقت ها، برای یک مومن و بنده خدا، میزان نماز است.

این را هم باید بفهمید که انجذاب روح شما با خداست، یا با غیر خدا، به خدا مآنوس است یا به غیر خدا؛ این را هم خواستید بفهمید باز به میزان نماز مراجعه کنید، ببینید وقتی شما شروع به نماز می کنید از خدا در فرار هستید، اینجا و آنجایید، حتی به زور سعی می کنید خودتان را در نماز نگهدارید و فکر و دلتان این و آن سو می رود و نمی توانید، بفهمید اُنس با خداست یا غیر خدا؟ غیر خدا؛ این میزان است. اگر انسان به میزان مراجعه نکند خودش را فریب می دهد.

انسان باید خودش را بررسی کند و بفهمد که انس او با چیست؟ آن وقت وقتی نتیجه گرفتید که روح ما وقتی ما باشیم و روح ما که تا بخودش واگذار بکنند به غیر خدا مآنوس است، بسوی غیر خدا آرام است، میل دارد، بسوی اینها کشیده می شود و از خدا در حال فرار است، فکر می کنید با این بافت روحی اگر به آن سو برویم چه می شود؛ ما باید به زور بسوی خدا راه پیدا کنیم یا با اُنس و کِشش؛ به زور که نمی شود، وقتی طبیعت روح ما این است که از خدا فرار می کند، وقتی که از بدن هم قطع علاقه می کند همین روح است، این روح بسوی خدا نمی رود، میل ندارد، فرار می کند؛ این مصیبت است دیگر، این یکی که بسیار مصیبت بزرگی است، نمی فهمیم و نخواهیم فهمید با این اوضـــــاع، که این چیست.

اما در این وضع و حال می شود انسان توسل بکند به اولیاء از جمله حضرت زهرا سلام الله علیها که نظری کند که این مشکل حل بشود و اگر این مساله حل شود خیلی مشکل ها برای من و شما حل می شود و آنوقت دیگر وقتی به نماز می ایستیم، مآنوسیم، خوشحالیم، خسته نمی شویم، اینطور نماز نمی خوانیم که زود تمام کنیم و برویم بنشینیم صحبت کنیم، این حالت فرار است، توسل کنید و نتیجه بگیرید؛ در این وقتها که گریه می کنید از فرصت استفاده کنید توجهی از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحیتی در مجلس باشد…

ادامه دربخش بعدی …

بحث نماز: ۲

 بسم الله الرحمن الرحیم

                     سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مُدظله العالی

در بحار جلد ۶۹ صفحه ۳۹۱ بابی دارد به نام جوامع للمکارم الاداب، در این باب آن خصوصیات خوب را که باید انسان داشته باشد و آدابی که برای آنها هست بیان فرموده است، روایات عجیبی در اینجا آورده است عجیب از نظر آن مضامین و حقایقی که در این روایات هست، این روایتی که اینجا می خوانم یکی از آن روایت ها است.

روایت ۶۶ از محاسن البرقی نقل کرده با سند از امام صادق علیه السلام قال: قال اللهُ تبارکَ و تَعالی انّما اَقبلُ الصّلوهَ لمَن تَواضَع لعَظمَتی، امام صادق علیه السلام می فرماید: خدا فرموده است که من نماز را قبول می کنم از کسی که در برابر عظمت من خاضع باشد.

در حقیقت در این روایت شرایطی که در قبول شدن نماز هست بیان فرموده است، البته تفسیر و شرح روایت و شرایطی را که در اینجا ذکر فرموده است بسیار طولانی است من به اجمال ترجمه می کنم و می گذرم اما در مجموع با همین ترجمه اجمالی می توانیم بفهمیم که شروط یا شرایط سنگینی برای قبول شدن نماز در پیشگاه خدای متعال است. اصلش این است که عبادت انسان قبول بشود و اگر قبول نشود چه فایده ای می تواند داشته باشد، اینکه انسان تکلیف را به صورت صوری انجام داده است؛ البته بی فایده کامل هم نیست؛ باز از مجموعه روایات و اشارات آیات استفاده می شود که کسی که نمازش قبول نشده با آنکه نماز نمی خواند یکی هم نیست، تکلیفی انجام داده باز یک چیزی است اما قبول شدن، مساله دیگری است.

آنچه که انسان را به خدا نزدیک می کند، به جوار خدا راه می دهد، عمل های قبول شده است، نه هر عملی، هر عملی انسان را به خدا نزدیک نمی کند ( این نکته ها خوب یادتان باشد) هر عملی انسان را به سوی خدا نمی برد، به جوار خدا راه نمی دهد، آن عملی که مقبول باشد انسان را به جوار خدا راه می دهد، بسوی خدا می برد، به خدا نزدیک می گرداند.

ببینید چقدر فرق می شود بین عملی که قبول شده و عملی که قبول نشده است، در خلال صحبتها این را گفته ام که حقیقت بالاتر و عمیق تر از این است، آنطور که از آیات و روایات استفاده می شود؛ آنکه باید قبول شود خود انسان است در محضر خدا، قبول شدن عمل، اشاره ای است به قبول شدن خود انسان در پیشگاه خدای متعال. آنچه را که خدا باید قبول بکند، خود بنده است، بنده را قبول می کند، به جوارش راه می دهد یا قبول نمی کند.

عمل مقبول معنی اش این است که انسان را به سوی خدا می برد و عمل قبول می شود یعنی خود انسان مقبول حق می گردد و بنابراین قبول شدن عمل غیر از اینکه این معنی را دارد و انسان را به جوار خدا راه می دهد و انسان را به خدا نزدیک می گرداند و به سوی او می برد، غیر از این معنی، معنی عمیق تری هم دارد؛ یعنی عمل وقتی مقبول می شود، انسان را مقبول خدا می گرداند، آنچه را که خدا قبول می کند اصلش خود انسان است، خود بنده است، خدا باید خود انسان را بپذیرد، به جوارش راه بدهد، و به زبان دیگر قبول خدا که انسان را به جوار خودش راه بدهد از طریق قبول شدن عمل های انسان است؛ بنابراین مقبول افتادن یک عمل بسیار بالاتر از این است، روی همین حساب هم آنها که می فهمند سعی می کنند عملشان قبول شود، فقط سعی در عمل نمی کنند، اصل سعی شان بر این است که عملشان، عمل مقبول باشد.

آنها که نمی فهمند مانند من و شما می گویند، همین قدر عملی انجام بدهید؛ آنها که می فهمند، غیر از اینکه سعی می کنند در عمل، سعی اصلی را در این قرار می دهند که عملشان مقبول باشد، چون فاصله بین عمل قبول شده و عمل قبول نشده، همان فاصله عمل قبول شده و قبول نشده است، این جمله را غیر از این نحو، نمی شود ادا کرد.

ادامه در بخش بعدی …

بحث نماز: ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

… روایتی از حضرت زهرا سلام الله علیها که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، سوال کرد: « فقالت: یا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلـم پرسیدند: کسی که نمـازش را سبک می شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهایی که نمــازشان را سبک می شمارند چه هست بر ایشـان.

این سبـک شمردن صحبتهای مختلف دارد یعنی: یکی این است که در اول وقت نماز نخواند، یکی این است که در موقع  خـــواندن نمـاز زیاد به آداب و حـدودش مقیـد نباشد، سعی نکند که آن شرایـط فضیلت را مراعات کند، بطور کلـی سبک بشمارد. یکی از صور سبک شمردن تاخیر از اول وقـت است ولی ممکن است یکی در اول وقت هم بخواند ولی به شرایط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله این صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذکـرمی کنیم. در اینجا حضرت زهرا سلام الله علیهــا سوال می کند که کســی که نمــازش را سبک بشمارد چه می شود؟

« قال رسول الله ( ص ) : یا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: یا فاطمه کسی که نمازش را سبک بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشره خصله »، خدا او را به ۱۵ خصلت مبتلا می کند ( خیلی تهدید کننده است ) ، « ستٌ منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موتها و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامه اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـی دنیــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تای دیگر در قیــامت است وقتـــی از قبرش خارج می شود.

« فاما اللواتی تصیبه فی دار الدنیا »، اما شش خصلتی که خدا پیش می آورد دردنیا برای کسانی که نمــاز را کوچک می شمارند:

۱– « فالاولی یرفع الله البرکه من عمره »: اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما می کنیم، برکت از آن برداشته می شود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی می بینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت می کنند، خدمات زیــاد می کنند مثلا فرض کنید صاحب همین کتاب، مجلسـی، اهل تزکیه بوده، اهـل باطن بوده، فلیسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتی که کرده، مرجعیت که داشته، چقــدر کتاب نوشته، کتابهایش اگــر بنا باشد که به ما بدهند از روی آن بنویسیم تا آخر عمــر تمام نمی کنیم؛ عمر با بــرکت بوده؛ مقصود طولانــی بودن عمر نیست، برکت در عمر، اشتباه نکنید.

کسانی که در نمـاز سستی می کنند از عمرشان برکت گــرفته می شود؛ چیز عجیبی است بعدش هم روی این مسـاله دقت کنید این عمـرها که می گذرد، عمـر ماها  و عمر بعضــی ها چگونه است در مقایســه با آنها از لحــاظ  برکت؛ یرفع الله البرکه فی عمره.

۲- « یرفع الله البرکه من رزقه »: برکت را از روزیشــان هم  بــر می دارد.

برکت از روزی هم این نیست که انســـان کم پول بدست مـی آورد یا زیاد؛ نه؛ برکت در زندگی و معیشت است که آن را خــدا بر می دارد.

۳- « و یَمحوا الله عزوجلّ سیماء الصالحین من وجهه »: سومین چیزی که مبتلا می شود این است که خدای متعال سیمــای صالحان را ازاو بر می گیرد؛ وقتی به صــورتش نگاه می کنید سیمای صالحــان در او نیست. این هم چیزی است؛ صــالحان یک سیمایی دارند البته اهـــــل ذوق می فهمند، این را با ذوق و دل می شود فهمید، نه زیبــایی ظاهری است، سیمای صالحان یک چیزی است که اهل دل و اهل ذوق می فهمند.

۴- « و کل عمل یعمله لا یؤجر علیه »: هر عملـی که انجام می دهد از اعمال خیـر و عبادات، اجــری به آن داده نمی شود.

۵- « و لا یرفع دعاؤه الی السماء »: پنجمی اش این است که دعــای او مستجاب نمی شود.

۶- « والسادسه لیس له حظّ فی دعاء الصالحین »: از دعای صالحان هم بی بهره می شود، یعنی صالحان که برای مومنیــن و مومنــات دعاهایی می کنند که وظیفه اشان است، اینها از دعای صالحان حظّـــی برایشـان نیست.

این شش خصلتی  که در دنیا پیش می آید برای آنها که نمازشــان را کوچک می شمارند.

« و اما اللواتی تصیبه عند موته »

تکرار می کنم کوچک شمردن نماز، تاخیر از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نکردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازی نکردن، لباس و نظافت و اینها را مراعات نکردن خلاصه سبک شمردن.

و اما آن سه تا که در وقت مرگش به او می رسد:

۱-« فاولاهن انه یموت ذلیلا »، اولش این است که مرگش به صورت خفت بــار می شود.

۲- « والثانیه یموت جائعا »، گـرسنه می شود موقــع مرگ، این گرسنگی یک گرسنگی بسیــــار اسرار آمیز است که غیــرظاهری و دنیوی است و انسانها از آن وقتی که از اینجا به بــرزخ منتقل می شوند و از اول انتقــال به برزخ این گرسنگی و تشنگی شــروع می شود و بعدش هم در قیــامت مخصوصا هست، این یک چیزی غیــر از گرسنگی دنیاست.

۳- « والثالثه یموت عطشانا »، سومی هم این است که در حال تشنــگی است فلو سقی من انهار الدنیا لم یرو عطشه.

« و اما اللواتی تصیبه فی قبره »، اما سه تــای دیگر که در قبر و بــرزخ به او می رسد این است که:

۱-« فاولاهن یوکل الله به مَلکا یزعجه فی قبره »، حالا ما فکر می کنیم این سستــی ها که در استخفاف به نمــاز داشته ایم زیاد مهــم نبوده، آخرش این است که خـدا مـی بخشد؛ زیاد مهـم نبوده؛ خیلی چیز مهمی بوده، حالا این قسمتی از بیانات است که در اینجا وارد شده دقت کنید. اولش این است که خــدا مَلَکی را موکل می کند که در قبرش به او عذاب می کند در بـــرزخ.

۲- « و الثانیه یضیق علیه قبره » ، و دومین چیز که خدا برای او پیش می آورد این است که عــالم قبرش برای او تنگ می شود؛ این را دیگر نمی فهمیم که چگونه تنــگ می شود.

۳- « الثالثه تکون الظلمه فی قبره »، و سومی اش این است که عالــم قبرش برای او ظلمــانی می شود.

« و اما اللواتی  تصیبه یوم القیامه »،  اما آن سه تای دیگـــر که در روز قیــامت برایش پیش می آید وقتی که از قبرش خــارج می شود و به قیامت و محشــر قـدم می گذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان یُوکل الله به ملکا یَسحَبه علی وجهه و الخلائق ینظرون الیه »، اولش این است که خدا ملکی را موکل می کند که او را بـه “رو می برند” توجــه می کنید نماز خوان است مردم هم نگاه می کنند؛ غیـــر عـادی می برند.

« و الثانیه یُحاسب حسابا شدیدا »، دومی اش هم این است که در مقـــــــام حساب، حساب شدیدی از او می کشند.

« و الثالثه لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمی کند و او را تزکیــه نمی کند و عذاب الیـم هم برایش هست. این ها برای کســی است که تهاون بصلاته.

معاد جلد ۲

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیت الله استاد محمد شجاعی

چاپ شرکت سهامی انتشار

چاپ اول سال ۱۳۶۳

تلفن مرکز پخش شرکت سهامی انتشار : ۰۲۱۳۳۱۱۴۰۴۴

۰۲۱۳۳۹۰۴۵۹۲

۰۲۱۳۳۹۷۸۸۶۸

 

گزیده فهرست:

بخش اول:

تمثل و تجسم برزخی اعمال …

چهره ی دنیوی اعمال …

مراتب باطن یا درون ما …

بخش دوم:

مسئله زمان در برزخ …

قوه فعلیت …

ماده در حرکت دائم …

حقایق سیال …

آشنایی اجمالی با دگرگونی های برزخی …

بخش سوم:

خصوصیات برزخ و عوالم دیگر …

آرزوی مجرمین و منحرفین در برزخ …

بخش چهارم:

مشاهده ی برزخ و برزخیان …

مراتب حیات …

محدودیت شعور و ادراک انسان در مرتبه ی نازله ی حیات …

بخش پنجم:

گذر از برزخ در دنیا …

آیات قرآن چه میگویند؟

اشاراتی از روایات …

گذشتن از برزخ منافاتی با حضور در آنها ندارد …

 

کتاب معاد یا بازگشت به سوی خدا جلد دوم

آیت الله استاد محمد شجاعی

چاپ شرکت سهامی انتشار

چاپ اول سال ۱۳۶۳

تلفن مرکز پخش شرکت سهامی انتشار : ۰۲۱۳۳۱۱۴۰۴۴

۰۲۱۳۳۹۰۴۵۹۲

۰۲۱۳۳۹۷۸۸۶۸

 

گزیده فهرست:

بخش اول:

تمثل و تجسم برزخی اعمال …

چهره ی دنیوی اعمال …

مراتب باطن یا درون ما …

بخش دوم:

مسئله زمان در برزخ …

قوه فعلیت …

ماده در حرکت دائم …

حقایق سیال …

آشنایی اجمالی با دگرگونی های برزخی …

بخش سوم:

خصوصیات برزخ و عوالم دیگر …

آرزوی مجرمین و منحرفین در برزخ …

بخش چهارم:

مشاهده ی برزخ و برزخیان …

مراتب حیات …

محدودیت شعور و ادراک انسان در مرتبه ی نازله ی حیات …

بخش پنجم:

گذر از برزخ در دنیا …

آیات قرآن چه میگویند؟

اشاراتی از روایات …

گذشتن از برزخ منافاتی با حضور در آنها ندارد …

 

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

 

کتاب معاد یا بازگشت به سوی خدا جلد دوم

آیت الله استاد محمد شجاعی

چاپ شرکت سهامی انتشار

چاپ اول سال ۱۳۶۳

تلفن مرکز پخش شرکت سهامی انتشار : ۰۲۱۳۳۱۱۴۰۴۴

۰۲۱۳۳۹۰۴۵۹۲

۰۲۱۳۳۹۷۸۸۶۸

 

گزیده فهرست:

بخش اول:

تمثل و تجسم برزخی اعمال …

چهره ی دنیوی اعمال …

مراتب باطن یا درون ما …

بخش دوم:

مسئله زمان در برزخ …

قوه فعلیت …

ماده در حرکت دائم …

حقایق سیال …

آشنایی اجمالی با دگرگونی های برزخی …

بخش سوم:

خصوصیات برزخ و عوالم دیگر …

آرزوی مجرمین و منحرفین در برزخ …

بخش چهارم:

مشاهده ی برزخ و برزخیان …

مراتب حیات …

محدودیت شعور و ادراک انسان در مرتبه ی نازله ی حیات …

بخش پنجم:

گذر از برزخ در دنیا …

آیات قرآن چه میگویند؟

اشاراتی از روایات …

گذشتن از برزخ منافاتی با حضور در آنها ندارد …

 

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

انسان و خلافت الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب انسان و خلافت الهی

آیت الله استاد محمد شجاعی

چاپ موسسه فرهنگی رسا

چاپ اول سال ۱۳۶۲ ( این کتاب فقط یک بار چاپ شده است ) بدلیل عدم اجازه حضرت استاد برای تجدید چاپ

فهرست:

ماده چیست

ماده در حرکت تعاملی

ماهیت و یا حدود و اطوار وجود

نفس الرحمن یا مثل اعلی

وجود منبسط

خصوصیات وجودی روح خدا

ملائکه، جناح های روح و جلوات آن هستند

روح، واسطه ی در وحی است

جلوه ی جامع یا خلیفه الله

حجاب های نورانی و ظلمانی

انسان کامل یا روح خدا

مراتب تجلی روح خدا در وجود انسان

خلق و علیت و تجلی و …

تقدم انسان کامل بر عوالم وجود در خلقت

احاطه و اشراف روح انسان کامل با رواح انسان ها

امامت و حجیت

اسماء حسنی

بسم الله الرحمن الرحیم
 
کتاب اَسماء حُسنی
آیت الله استاد محمد شجاعی
چاپ انتشارات سروش
چاپ اول سال ۱۳۸۳
 
تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

این کتاب ارزشمند دارای ۱۰ فصل است:

فصل اول ــ اهمیت اسماء حسنی در نظام وجود

فصل دوم ــ اصطلاحات مخصوص در تبیین اسماء الهی

فصل سوم ــ هر اسمی که احسن الأسماء است برای خدا و مخصوص اوست

فصل چهارم ــ مقصود از احسن الأسماء چیست؟

فصل پنجم ــ فرق معانی اسماء الهی با معانی اسماء مخلوقات

فصل ششم ــ اسمائی که در ظاهر قرآن آمده است

فصل هفتم ــ اسمائی که در روایات و دعاها آمده است
 
فصل هشتم ــ عدد ذکر شده برای اسماء در بعضی روایات چیست؟

فصل نهم ــ مقام ذات و اسماء حسنی

فصل دهم ــ اسماء ثبوتی و اسماء تنزیهی

قیام قیامت

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب قیام قیامت

آیت الله استاد محمد شجاعی

تنظیم و نگارش: محمد رضا کاشفی

چاپ انتشارات اندیشه جوان

چاپ اول سال ۱۳۸۳

فهرست:

پیشگفتار

مقدمه

توصیف قیامت در قرآن

گذر و نظر

دفتر سوم: قیام قیامت

نفخ صور

دم الاهی یا کلام خدا

دم یا دمها

نفخ صور اول

استثنا شدگان از حکم نفخ اول

چگونگی نفخ صور اول

نفخ صور دوم

حقیقت نفخه احیاء

قرآن و قیامت

دسته اول

دسته دوم

دسته سوم

چگونگی ظهور روح و بدن درحشر

حقیقت بهشت و جهنم

بهشت یا لقای رب با اسمای رحمت

جهنم یا لقای رب با اسمای غضب

تکامل حشری

اشکالات تکامل درحشر

اشکال اول

اشکال دوم

چگونگی تکامل در قیامت

چکیده

کتاب نامه

عروج روح

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب عروج روح

آیت الله استاد محمد شجاعی

تنظیم و نگارش: محمد رضا کاشفی

چاپ انتشارات اندیشه جوان

چاپ اول سال ۱۳۸۲

فهرست:

پیشگفتار

مقدمه

اندیشه مرگ

حقیقت مرگ

مرگ و اقسام آن

انسان و مرگ

ترس از مرگ

یاد مرگ

گذر و نظر

دفتر دوم: مرگ یا عروج روح

چگونگی نظام برزخی

برزخ در آیات و روایات

بدن برزخی یا قالب مثالی

تبعیت نتیجه حرکت از چگونگی حرکت

برزخ یا برزخها

عالم قبر و عالم برزخ

قبر برزخی و قبر خاکی

فشار در برزخ

پرسش قبر

چرایی و چگونگی آزمون برزخی

دو نکته

تلقین و تثبیت عقاید

مکافات در برزخ

تکامل برزخی

اشکالات تکامل برزخی

چگونگی تکامل برزخی

چکیده

کتابنامه

خواب و نشانه های آن

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب خواب و نشانه های آن

آیت الله استاد محمد شجاعی

تنظیم و نگارش: محمد رضا کاشفی

چاپ انتشارات اندیشه جوان

چاپ اول سال ۱۳۸۳

فهرست:

پیشگفتار

مقدمه

آیت درقرآن

معنی آیت در قرآن

نشانه یا نشانه ها در قرآن

نتایج توجه و تدبر در نشانه های خداوند

انسان و نشانه های الاهی

نتایج شوم اعراض از نشانه های خداوند

بهره مندان از نشانه های الاهی

حقیقت «خواب»

خواب؛ اولین مبدأ وحی

انسان، خالق خواب

خواب و مراقبه

خواب واقسامش

چند نکته

سپاس بایسته

خواب و نشان های آن:

قرآن؛ «یقظه» و «تنبه»

خواب، یکی از آیات خدا

نشانه های خواب

خواب، نشانی از روح

خواب، نشانی از برزخ

خواب، نشانی از احکام متفاوت عوالم مختلف هستی

خواب، حکایتگر نسبت قبر خاکی و برزخی

خواب، نشانگر وجود عوالم دیگر

خواب، نشانه ای از مشیّت بهشتیان

خواب، نشانه ای از فراموشی عالم ذر

خواب، نشانه هدایت های پشت پرده

سخن آخر

کتابنامه

حکم ۶

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از حکمت های حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

« مَن لَم یُجـاهد نَفسه لَم یَنل الفُــوز»
غررالحکم جلد ۲ ص۵۰۹

یعنی هر کس با نفس خود جهاد نکرد، هرگز به مقصد نایل نشد و فائز نگشت.
در این بین خدعه عجیبی هست و آن اینکه انسان فریب می خورد و آنچه از شرّ نفس و مهلکه های آن در خصوص کسانی می شنود، همه را مخصوص آنان می پندارد و چنین گمان میکند که او از این مهلکه ها در امان است و این قبیل مهلکه ها او را تهدید نمی کند، غافل از اینکه او خود نیز، یا به این مهلکه ها اگر چه در مرتبه پایین تر باشد، گرفتار است و نمی داند، و یا اگر فعلا هم گرفتار نباشد، زمینه آن در وجود او هست که اگر مراقب نفس خود نبوده و مراقبت و جهاد دائم نداشته باشد، به آنها گرفتار شده و به همان وادی ها کشیده خواهد شد.
چه بهتر به این نکته دقیق توجه داشته باشیم که این خدعه عجیب هم از نفس است تا انسان را فریب دهد و نگذارد او به مراقبت و جهاد با نفس بپردازد و مانع کار نفس بشود و آن را از خواسته ها و هواهای آن باز دارد. (دقت شود) بسیار بوده اند و هستند کسانی که به نظر خود مراقب نفس خود بوده اند، لکن بدون اینکه خود بدانند در طول حیات دنیوی مشمول مکاید نفس گردیده و بعد از مرگ و وقتی کار از کار گذشته است متوجه قضیه می شوند. اَللهم ّ أعوذُ بک مِن شرّ نفسـی.

آنچه در فرعون  بود  انــدر تو  هست
لیـک   اژدرهات  محــبوس   چَـه   است

ای دریغ  آن جمله احــوال تو  هست
تـو  بر  آن  فرعـون  بر   خواهیش  بست

آنچه  گفتــم جملگی احــوال  توست
خود  نگفتم  صـــد  یکی  ز  آنها  درست

گـــر  ز تــو   گوینــد  وحشت  زایـدت
ور  ز  دیــــگر   آن   فســـــــــان    آیـدت

چه  خرابت  مــی کند نفس لعیـــــن
دور   می اندازدت  سخت   این  قریــــن

این جراحت ها  همه  از نفس توست
لیک مغلوبی ز جهل ای  سخت  سست

آتشت  را  هیـــزم  فرعـــون  نیســت
ز آنکه  چون  فرعون  او   راعون   نیست

گلخــن نفس تـو  را  خاشـاک نیست
و  رنه  چون  فرعون او شلعه زنی است

(دفترسوم مثنوی)

شکایت از نفس خود را به سوی پروردگار خود ببریم و از جناب او مدد بخواهیم و چه بهتر در این مقام، مناجات الشّاکین امام زین العابدین صلوات الله و سلامه علیه را زیاد بخوانیم و با حال تضرّع و حضور قلبی بخوانیم و به عبارتی، با حال شکایت دردمندانه بخوانیم که علاوه بر شکایت از نفس، شکایت از دل سخت خود، از چشم بی اشک خود، و از شیطان سرکش را به پیشگاه پروردگار برده ایم و از او مدد خواسته ایم، و او اجابت کننده فقیران و دل شکستگان است، علی الخصوص آنجا که با گریه و اشک چشم است.

رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست
چون گِرست از بحر رحمت موج خاست

(دفتردوم مثنوی)

 

حکم ۵

 بسم الله الرحمن الرحیم

 از حکمت های حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

لا یَنـفَـعُ عَمَــلٌ بِـغَیرِ عِــلمٍ
هیچ عملی فایده ندارد ، اگر انسان علمی نداشته باشد.

در وقت احتضار و برزخ و سؤال، انسانها عقاید را از دست می دهند. سؤالها حالت تشکیکی دارد که اگر انسانها ثابت نباشند، عقاید را از دست می دهند. عامه فکر می کنند که دو موجود می آیند و اینها هم می فهمند که آنها ملک هستند و اینها هم که به خدا عقیده دارند، پس مشکلی نیست!!
اصلا انسان نمی داند که آنها ملکند و از ناحیه خدا هستند؛ این جور نیست که معلوم شود آنها ملک هستند؛ شکل آنها هم ترس آور است، قیافه شان مهیب است؛ انسان دست و پایش را گم می کند؛ اصلا انسان نمی داند که آنها ملکند، مگر حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و اوحدی ها. مومنین معمولی نمی دانند؛ همه چیز آنجا عوض می شود؛ عالم، عالم دیگری است، معلومات طور دیگری است.
نکته دیگر اینکه نوع سؤال آنها امتحان است که در روایات، ممتحن قبر می گویند. طوری سؤال می کنند که درون انسان را بیرون می کشند که در درون و ته دل چیست و حقایق چه اندازه در سرّ وجود هست؛ آیا تثبیت شده یا نه؟
عقاید فقط با عمل تثبیت می شود، و عمل هم با علم بالا به نتیجه می رسد. توصیه می کنم به آنچه عقیده دارید عمل کنید و اگر توبه نکردید یعنی ایمان ندارید؛ اگر آسمان به زمین بیاید از لوازم ایمان دست برندارید؛ از خدا عمر بخواهید و توبه کنید و عمل کنید.

لا اِعتِــذارَ اَنجی لِذنبٍ مِن الاِقــرار
هیچ اعتذاری برای نجات انسان، به پای اقرار نمی رسد.

من و شما باید دوباره بنشینیم مثل بچه مدرسه ایی ها از الفبا شروع کنیم و دین را یاد بگیریم، حقیقت این است.

لا یَزکو مَعَ الجَـهل مَـذهَبٌ
غررالحکم جلد۱ص۲۱۳

هیچ مذهبی پیش نمی رود اگر جهل باشد و علم نداشته باشد.

 

حکم ۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از حکمت های حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

لا تُـحصَلُ الجَنهُ بالتَمَنّی
غررالحکم ج۱ ص۱۹۳

بهشت با آرزوها به دست نمی آید. به نجات اخروی رسیدن، از آتش نجات پیدا کردن و به جنت راه پیدا کردن، حاصل نمی شود و به دست آورده نمی شود، با آرزو.
با آرزو که مسئله به جایی نمی رسد؛ آرزو نه؛ مجاهدت، عمل.

مَن لَم یُـجاهِد نَفسَهُ لَم یَنَل الفُـوز
غررالحکم ج۲ ص۴۲۸

کسی که با نفسش به جهاد نپردازد، هرگز فائز نمی شود؛ نائل نمی شود به رستگار شدن، نجات پیدا کردن. در قرآن هست: « اولئک هم الفائزون » یعنی آنها که نجات پیدا می کنند و به جنت می رسند.

 

لا اَمانَـهَ لِمَکُـوِرٍ
غررالحکم ج۲ ص۵۰۹

آدمی که مکر می کند، انسان نباید به او اعتماد کند؛ امانتی برای مکور نیست؛ امین نیست.
غدور همان بیان دیگری است؛ مکر و غدر در یک ریزه کاری هایی با هم فرق دارند. حِکم حضرت، پُر است در این موارد و در هر حکمتی به چیزی اشاره شده است.
حیله گر فریب می دهد، کسی که برای کسی کاری می کند، قدمی برمی دارد، معامله ایی می کند، رفتاری با او می کند که او را از آنچه که مصلحت یک انسان بهشتی و نجات یافته است، باز می دارد.
انسان کاری بکند با کسی، قدمی بردارد در خصوص کسی، راهی نشان دهد، پیشنهادی کند، در حقیقت او را از راه انسان بازداشتن است و لو آن طرف نفهمد، و فکر کند به مصلحتش است ولی خود این طرف می فهمد؛ این انسان ایمان ندارد. این کار انسان را از انسانیت باز می دارد که چه راهی باید داشته باشد.

 

حکم ۳

بسم الله الرحمن الرحیم

از حِکمت های نورانی حضرت امیرمومنان صلوات الله و سلامه علیه در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

اَلبُکاءُ مِن خَشیَهِ الله مِفتاحُ الرَّحمَهِ
غرر الحکم ج۲ ص ۱۲۱

گریه کردن از ترس، باب رحمت را بازمی کند. انسان در خلوت با ترس گریه کند، در خلوت؛ در خلوت کسی نفهمد؛ از خشیت گریه کند. با گریه اینها را بخواهید باب رحمت به رویتان باز می شود؛ خدا دعایتان را مستجاب می کند.

اَوفَر الناسِ حَظاً فی الاخرهِ اَقَلُهُم حَظاً فِی الدّنیا
غرر الحکم ج۲ ص ۴۴۲

آنهایی که در آخرت حظ زیادی می برند آنهایی هستند که در دنیا حظ کم داشته باشند. هر چه حظش در دنیا کمتر باشد در آخرت حظش بیشتر است. روی همین حساب فرموده:

اَعقَلُکُم  اَطوَعُکُم عاقل ترین شما، مطیع ترین شماست.

 

حکم ۲

بسم الله الرحمن الرحیم

از حکمت های حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

 اَکیَسُ الناس مَن رَفَضَ دُنیاه
غررالحکم جلد۱ ص۳۷۰

  زیرکترین و زرنگترین مردم کسی است که دنیا را یک دفعه کنار بگذارد؛ هر چه غیر خداست با خودتان تطبیق کنید، با عملتان؛ اینها برای تطبیق است، اگر کسی بخواهد دنبال قضیه را بگیرد. این « خودتان » گفتن باعث می شود انسان خودش را تطبیق نکند؛ « خودمان ».

پس کلام پاک دردلهای کور
می نپاید می رود تا اصل نور

کلام پاک وقتی به دل من رسید، اگرجای خود را ندید، می رود به اصل خود. باید گوش شنوا باشد نه از آن گوشهایی که بین دو گوش سوراخ است؛ از این می شنود و از آن بیرون می رود.
هر کلام پاکی، قرآن فرمایشات معصومین علیهم السلام، همه حقایق عبودی، حِکَم هستند؛ حال بخشی از سخنان حضرت علی علیه السلام را حِکَــم نامیده اند ولی همه حکم هستند .

مَن یُوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا(سوره بقره ۲۶۹)
لقد اتینا لقمان الحکمه ( لقمان ۱۲)

پس کلام پاک دردلهای کور
می نپاید می رود تا اصل نــــور

وان فسون دیو دردلهای کـژ
می رود چون کفش کژدرپای کژ
(مولوی)
این مال ماست در مقابل آن کلام پاک.

اگر دیدید اینها که شنیده ایم از قرآن و روایات، در دل ما جا نکرده و ما عوض نشدیم، ( من همان خاکم که هستم، البته عوض شدن نیست، بدتر شدن است ) این جور هم هست؛ چرا؟ پس کی، پس چطور؟ اگر اینها حقیقت است پس چه باید کرد؟

 

حکم ۱

 

بسم الله الرحمن الرحیم

از حکمت های حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

مَن غَلبَ نفسَه فقد غَلبَ الشیطان

کسی که غلبه بر نفس کند، قهرا بر شیطان غالب شده است، جهتش هم این است که شیطان برای اغوای انسان از طریق نفس اماره اش وارد می شود؛ یعنی ابزار عمل شیطان، نفس اماره است. شیطان گفته قسم به عزت تو، من همه را اغوا می کنم (فبعزتک لاغوینهم اجمعین) مگر بندگان مخلص را (الا عبادک منهم المخلصین). مخلص (با فتحه) یعنی خدا آنها را برای خود خالص گردانیده، تخلیص شده از جانب پروردگار. مخلص (با کسره) آن است که خودش، خودش را خالص کند. انسان از مخلص به مخلص (با فتحه) می رسد.

مَن اَسخطَ نَفسَه فَقد اَرضی رَبَه

کسی که بر نفس اماره خودش سخط بکند، خدا را راضی می کند؛ سخط بر نفس اماره، راضی کردن خداست.

مَن لَم یُهَذِب نَفسَه لَم یَنتَفِع بِالعَقل

غررالحکم جلد۲ ص۵۱۰‍

کسی که خودش را تهذیب نکرده است (منظور نفس اماره نیست، تهذیب نفس،جان و روح است) از عقلش سود نمی برد.

اَسلِم تَسلِم
در برابر دستورات خدا و رسول و ائمه علیهم السلام تسلیم باش، سالم بمانی (درآن طرف که خیلی نزدیک است و با مرگ شروع می شود).

اَلمَعصیهُ تَمنَعُ الاِجابَه

گناه مانع اجابت دعاست. حال یا به گناه، دعا کننده بر می گردد یا به گناه دعا شونده، یا به هر دو، یا به گناه حاکم در جامعه. اما فقط نباید این روایت را در نظر گرفت که اگر  این طور شد و برای کسی فقط این را بیان کردیم، آن طرف، ممکن است سؤالاتی برایش پیش بیاید؛ مثلا شده که کسی معصیت کار بوده و دعایش مستجاب شده یا اینکه این همه گفته شده دعا کنید، اینها چه معنایی پیدا می کند. باید روایات دیگر را نیز در نظر گرفت، مانند آن کسانی نباشیم که مثلا فقط یک آیه را در نظر می گیرند و به نفع خود یا دیگران تفسیر می کنند و از آیات دیگر غافلند؛ باید روایات دیگر را نیز در نظر گرفت.

اَلمَکرُ بِمَن اِئتَمَنَکَ کُفرٌ

غررالحکم جلد۲ ص۴۲۷

کسی که امانت به او سپرده شود و با خدعه و مکر پیش آید، کفر است.من شما را امین بدانم و چیزی به شما بسپارم؛ داخل زندگی ام می کنم، حرفی را، پولی را، مالی را کاری را؛ همه اینها را شامل می شود؛ بالاتر از همه اینها احکام الهی به ما به امانت سپرده شده؛ همه ما گرفتاری را داریم؛ کفر است؛ مکر، خدعه و حیله با کسی که تو را امین دانسته است، کفر است؛ این یکی از مراتب کفر است؛ کفر به خدا، پیامبر و ائمه (ع) یک مرتبه از کفر است؛ چطور شرک مراتب دارد؛ نفاق مراتب دارد؛ کفر نیز مراتب دارد.

لا دینَ لِمسوف بِتوبَتِهِ

غررالحکم جلد۱ ص۱۷۴

برای کسی که توبه را امروز و فردا می کند، دین نیست.توجه داشته باشید در محضر خدا و در توبه هم هیچ چیز مانند اعتراف به گناه نیست؛ در محضر خدا در مقام توبه هیچ چیزی به اعتراف به گناه نمی رسد؛ اما فقط در محضر خدا نه پیش دیگران.

لا عَدُوَّ کَالهَوی

غررالحکم جلد۲ ص۶۰۱

هیچ دشمنی برای انسان مانند هوی نیست. رسول الله (ص) می فرمایند که اعداء عدوکم نفسکم التی بین جنبیکم. هوی به اشکال گوناگون جلوه می کند، انسان توجیه می کند؛ اگر هزار توجیه هم به راه بیندازد، راه جهنم را می رود. آثاری که از عید برای ما مانده، خوردن است؛ امروز روز عید الله الاکبر است؛ روز عهد معهود؛ ما آنجا عهد بستیم مانند عهدهای دیگر، اما اینجا شکسته ایم. ولایت علی علیه السلام یعنی تبعیت؛ ما فقط محبت می گوئیم؛ دوست داشتن یعنی کاری نکند حضرت ناراحت شود؛ اینها همه حرف است از ما !!

 کیست مولی آنکه آزادت کند
بند  رقیت  ز پایت  بر  کند

مسئله اصلی در پیش است؛ اینجا همه بی خبری است؛  غصه آنجا را بخورید.حضرت امیر علیه السلام فرمود: علی قدر الهمم تکون الهموم. هر که نگرانیش بالاست، همتهای بالای آن سویی دارد.

لا عَقلَ مَعَ شَهوَهٍ
غررالحکم  جلد۱ ص۶۰۲

شهوت در زبان قرآن و روایات معنای جامع و کلی دارد؛ یعنی غیر خدا؛ فقط شهوت جنسی را نمی گوید، این یکی از مصادیق آن است؛ شهوت منزل، باغ، خانه، زن، مرد … غیرخدا؛ کسی که این چیزها در وجودش بود، عقلش کار نمی کند که از آن بیانات نتیجه گیری کند. شهوت نمی گذارد انسان حساب و کتاب کند و نتیجه گیری کند؛ بروید فکر کنید، می فهمید؛ منتهی مانند آن که حقیقت ها را می شنویم، در قلب ما جا نمی کند. وجود ما پر از فریب انسانهاست اما چون عقل ما کار نمی کند، نمی فهمیم. عقل باعث می شود فکر کنیم و حساب و کتاب کنیم

 

بس  کنم  گر این  سخن  افزون  شود
خون  جگر  چه  بود که خارا خون شود

این جگرها  خون نشد از سختی است
غفلت و  مشغولی  و  بدبختی   است

خون شود روزی که خونش سود نیست
خون شو آنوقتی که خون مردود نیست

وقتی مرد خون می شود ولی چه فایده؟! صالحان که خون دل و گریه دارند، چرا دارند؟حقایق در دلشان جای کرده.