کتابخانه

مقالات جلد ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب مقالات جلد ۱ (تجدید چاپ بیستم)

مبانی نظـــری تــزکیه

آیت الله استـــاد محمد شجاعی

چاپ انتشارات سروش

تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

فهـــرست

مقــدمه …

۱- چه بــوده ایم یا در پشت پـرده چه هستیم

حقیقت اصلی انســــان و صورت اولیه او…

۲- چه گشتــه ایم یا چگونه در پس پـرده افتاده ایم

تنزّل انســان از صورت اولیه و چهره اصلی خویش …

۳- چه می تــوانیم باشیـم یا با کنار زدن پـرده ها چه می شویم

خــروج از حـُجب ظلمانــی …

افاضـات ، اشــراقات ، و اشــارات ربوبــی …

ظهــور و تجلیـّـات انـــوار …

مکاشفــات و مشــاهدات …

تجلّیـــــات …

شهــود و فنـــاء …

خاتمـــه …

 

رساله محبت تجدید چاپ هفتم

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم

 

کتاب “رساله  محبت”

 آیت الله استاد شجاعی (ره)

انتشارات سروش

چاپ اول ۱۳۸۷

به انضمام”نه کلام” در باب معارف الهی

تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

 

بخش اول/ رساله محبت
فصل اول / ایمان حقیقی، وصف دل و شأن آن است
فصل دوم / عبادت اصلی، وصف دل و شأن آن است
فصل سوم / علم و ادراک، در اصل، وصف دل و شأن آن است
فصل چهارم/ تحول دل، حالات و آثار و آداب
فصل پنجم/ محبت
فصل ششم/ آثار محبت و آداب آن

بخش دوم/ نه کلام
کلام اول/ معارف در مخاطره دو عامل
کلام دوم/ ضرورت تبیین صحیح معارف و برکات این تبیین
کلام سوم/ تصویر ناصحیح معارف و تبعات آن
کلام چهارم/ غیب روزه و ضیافت الهی
کلام پنجم/ عبودیت
کلام ششم/ آیت خواب و آیت های موجود در آن
کلام هفتم/ کتاب یا صحیفه عمل انسان-به زبان معروف-نامه عمل
کلام هشتم/ خواب دنیاو غفلت از عالم عهد
کلام نهم / حذف ها و تغییرهای سؤال برانگیز

گزیده ای از کتاب رساله محبت:

ایمان حقیقی، وصف دل و شان آن است:
……….

قرآن کریم در آیات زیاد، به مناسبت های گوناگون، با الحان و تعابیر مختلف، و توأم با نکته ها و اشارتها، اهتمام خاصی روی « دلها » داشته، و برای « دلها» و به تبع آنها برای عقلها و فکرها و چشمها و گوشها حساب مخصوصی قائل شده است که متأسفانه مانند بسیاری از حقایق و معارف قرآنی مهجور گردیده است.
آنچه قرآن در این باب بیان فرموده، و اسراری که در آیات همین باب نهفته است، چیزی نیست که بشود در گفته ها و نوشته ها آورد، زیرا علاوه بر اینکه حقایـق نوری و مقاصد عالیه قرآن در این باب، مانند ابواب دیگر، چنان که هست، از ما محجوبان مستور است، آن مقدار هم که فهمیده می شود، ممکن نیست همه آن به گفته و نوشته بیاید، برای اینکه قسمتی مخصوص کسانی است که از مکاشفات و مشاهدات صحیح برخوردارند، یعنی یافتنی است و نه گفتنی و شنیدنی، قسمتی بسیار دقیق و عمیق است و برای اکثر اشخاص قابل فهم و هضم نیست، و قسمتی هم که می شود گفت و می شود فهمید، احتیاج به شـرح و بسط  طولانی دارد.
……….

گر گشـاید دل ســر انبان راز
جان به سوی عرش سازد  تُرکتاز

گر  زبان  گوید ز اســرار نهان
آتـش افروزد بســـوزد  این  جـهان
( دفتر اول مثنوی)

قرآن کریم، ایمان حقیقی را که در اصل، ارتباط باطنی با خدای متعال، عوالم غیب، و حقایق پشت پرده است، مخصوص دل، وصف آن، و شأن آن می داند.
مواردی از آیات قرآنی دراین باب را دراینجا می آوریم و برای بازگذاشتن مجال تدبّر در آیات  شریفه، از ترجمه آیاتی که می آوریم صرف نظر نموده و فقط به ذکر جمله ها و نکته هایی که دالّ بر مقصود است اکتفا می کنیم، و به تعمّق در تدبّر هم توصیه می نماییم.

۱- در آیه ۷ سوره مبارکه حجرات می فرماید:

« … وَ لکِنَّ الله حَبّـبَ إلیکُمُ الایمانَ و زَیّـنَهُ فِی قُـلوبِکم  وَ کَـرَّهَ إلیکُمُ الکُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصیانَ … ».

این آیه از این معنا خبر می دهد که خدای متعال ایمان را برای مؤمنین محبوب گردانید و آن را در دلهای آنان زیبا و جذّاب قرار داد، و کفر و فسق و معصیت را برای آنان منفور کرد. پیداست که چنین ایمانی همان ایمان حقیقی است، زیرا وقتی انسان ایمان را دوست داشت و ایمان در دل او چنان جذاب بود که او را از کشیده شدن به سوی کفر و فسق و معصیت باز داشت، ایمان او ایمان به معنی کلمه، یعنی ایمان حقیقی خواهد بود.
……….

این ایمان دل است که کار ساز است، و آثار و برکاتِ ایمان را در بردارد، آثار و برکاتی که قرآن برای « ایمان » ذکر می کند.
ایمانی که در مرحله فکر و عقل است و در این مرحله باقی است و به دل راه نیافته است، ایمانی ابتدایی و صوری است، و چندان کار ساز نیست.
ایمان که در ابتدای امر به کمک فکر و عقل به دست می آید، و به صورت « عقیده » برای انسان است، مادامی که به دل راه نیافته است، از آثار و لوازم ایمان سهم چندانی ندارد.
……….

رمز قضیه جز این نیست که اینها همه آثار ایمان حقیقی، یعنی ایمان راه یافته به « دل » است؛ ایمانی که خدای متعال آن را « ایمان » و صاحب آن را « مؤمن » به حساب می آورد، نه آثار ایمانِ ابتدایی که ایمان ماست، و مشمول ِ « ولمّا یَدخل الایمـان فی قـلوبکُم ».

پس  چنان کن فعل خود کآن  بی زبان
باشد أشهَـــد گفتــن و عــین  بیـــان

تا همــه  تن  عضو  عضوات  ای  پسـر
گفته  باشد  أشهـد انــدر نفــع و ضرّ

رفتـن  بنــــده پی خــواجه  گــــواست
که منـم محکوم  و این مولای  ماست

( دفتر پنجم مثنوی )

ادامه دارد…

 

پنج رساله

بسم الله الرحمن الرحیم


کتاب پنج رساله نوشته حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی

رساله اول : عقل های کاذب
فصل اول: نسبت بین روح و دل و مشاعر
فصل دوم: نسبت بین دل و مشاعر
فصل سوم: ظهور خصوصیات دل در مشاعر
فصل چهارم: خصوصیات بد و مرض ها و آفت های دل و ظهور آنها درعقل و آثار آن
فصل پنجم: خصوصیات بد، یا مرض ها و آفت ها از نظر قرآن

رساله دوم :  چند واقعیت غیرقابل انکار

رساله سوم :  دل و ماجرای آن

رساله چهارم: صدق توحیدی و عبودی
فصل اول: صدق چیست؟
فصل دوم: صدق توحیدی و عبودی
فصل سوم: در پیشگاه خدا روی صدق توحیدی و عبودی حساب می شود

رساله پنجم : نکته هایی در تشابه کلام و رؤیا

گزیده ایی از کتاب پنج رساله:
……….

از جمله موضوعاتی که می بایست به صورت جدی و مداوم مورد تحقیق و بررسی و مورد تعمق و تفکر و نتیجه گیری قرار می گرفت، و متأسفانه چنین نبوده و نیست، موصوع دل انسان و مشاعر اوست.
البته در فلسفه و عرفان، مخصوصا فلسفه و عرفان اسلامی و از جانب فلاسفه و عرفای اسلامی در این باب تحقیقات و بررسی ها، و تعمق ها و تفکرها و نتیجه گیریهای نسبتا مفصل و مبسوطی که مفید و راه گشا هم بوده، با بهره گیری از عقل و استدلال، و ذوق و وجدان، و بالاتر از همه، با استفاده از براهین و انوار قرآنی، و هدایت ها و اشارتهایی که در روایات و دعاهایی که از حضرات معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین وارد شده به عمل آمده است، و برای آشنایان خوب به این مباحث فلاسفه  و عرفای اسلامی پوشیده نیست.
لکن از یک سو، بهره مند شدن از آنها فقط  برای معدودی از افراد اختصاص داشته و دارد، و اکثر افراد از آنها بی بهره و بی خبرند، و از سوی دیگر، ابعاد زیادی دراین باب در بوته اجمال و ابهام مانده و توضیح داده نشده و یا مورد غفلت قرار گرفته و اصولا مجهول مانده است که توجه به این ابعاد و توضیح اجمال ها و ابهام ها، و بیان آنچه مورد غفلت قرار گرفته است، لازم می باشد.
آن اندازه که ابزار بدنی دل و مشاعر مورد توجه قرار گرفته و تحقیق ها و بررسی ها، وتعمق ها و تفکرها و نتیجه گیریها در خصوص آنها به عمل آمده و در حد خود برای انسانها مفید هم بوده است، خود دل و مشاعــر مورد توجه قرار نگرفته است، در صورتــــــی که می بایست بسیار بسیار بیشتر از ابزار بدنی دل و مشاعر، در خصوص خود دل و مشاعر حساب می شد، زیرا اصل انسان و حقیقت او، و به تعبیری، موجودیت واقعی و شخصیت حقیقی او، و آنچه به عنوان « انسان » در نظام هستی مطرح است، دل انسان و مشاعر اوست، نه ابزار بدنی آنها. 
……….

احکام تکـویـنی 
در همه خلقت و در همه ابعاد و اجزاء آن احکامی که احکام تکوینی است در جریان است. در خصوص دل انسان و مشاعر او نیز چنین است.
به طوری که برای ابزار بدنی دل و مشاعر انسان احکامی در تکوین هست، برای خود دل و مشاعر هم احکامی در تکوین وجود دارد.
به اقتضای همین احکام تکوینی هر چه در دل انسان و مشاعر او پیش آید، اثر مطلوب یا نامطلوب خود را در پی خواهد داشت، و به لحاظ اینکه مشاعر جلوه های دل هستند، اگر در دل چیزی پیش آید، اثر آن چه اثر مطلوب باشد و چه اثر نامطلوب باشد، در خود دل خلاصه نشده و به مشاعر هم سرایت خواهد کرد و با شدت و ضعف و در درجات مختلف در آنها هم به ظهور خواهد رسید، کما اینکه در مشاعر نیز اگر چیزی پیش آید، اثر مطلوب یا نامطلوب آن علاوه بر خود آنها، در دل هم با شدت و ضعف ظاهر خواهد شد و به دل هم سرایت خواهد کرد. همه اینها به اقتضای احکام تکوینی و به حکم تکوین است.
از همین رهگذر، برای هر کدام از ابزار بدنی دل و مشاعر به تناسب خود سلامت خاص و مرض مخصوص هست و برای حال سلامت آن احکامی در تکوین و نیز برای حال مرض آن احکام دیگری در تکوین معین شده است. برای خود دل و مشاعر هم برای هر کدام به تناسب خود، سلامت خاص و مرض مخصوص وجود دارد و برای حال سلامت آن احکامی در تکوین و برای حال مرض آن احکام دیگری در تکوین مقرر گردیده است، آنهم  بسیار وسیع تر، پیچیده تر،اسرارآمیزتر، و عمیق تر از آنچه برای ابزار بدنی آنها هست. ( دقت شود )

……….
کسی که خود را نمی شناسد و از حقایق آن بی خبر است، و حال سلامت و حال مرض خود و احکام تکوینی مربوط به دو حال را نمی داند، آنجا که گرفتار مرض است، متوجه مرض خود و احکام تکوینی تخلف ناپذیر آن نخواهد شد، و بدون اینکه خود بداند از راه درست دور گشته و به راه انحرافی خواهد افتاد و چون خود نمی داند، راه خود را درست هم خواهد پنداشت، زیرا:
وقتی دل انسان و مشاعر او دارای مرض است، مرضی که مخصوص دل و مشاعر است، از درک صحیح باز خواهد ماند و چنانکه باید، حقیقت ها را درک نخواهد کرد، زیرا «درک» به عنوان یک عمل، از اعمال دل و مشاعر است، و با بودن مرض در آنها هرگز این عمل، یعنی « درک » به نحو صحیح تحقق نخواهد یافت و درک، درک ناصحیح و ناسالم  خواهد بود، و اگر خواستی بگو، درک مریض خواهد بود و صاحب درک مریض چنانکه باید به حقیقت ها چنانکه هست نمی رسد و گرفتار فهم ناقص حقیقت ها و آمیختن آنها به باطل ها، یا انکار آنها و روی آوردن به پندارها و افکار و عقاید بی اساس شده و به انحراف ها می افتد، آنهم درهر بابی  به نحوی، و آنهم بدون اینکه خود متوجه باشد، و درحالی که خود را صائب می داند. و این، حکم تکوین و مقتضای احکام  تکوینی  تعیین شده در خلقت است. ( دقت شود )
به طوری که ابزار بدنی دل و مشاعر در صورت پیدایش مرض در آنها نمی توانند عمل خود را چنانکه باید انجام دهند، دل و مشاعر هم چنین است. ( بازدقت شود )

ادامه دارد…