استاد محمد شجاعی (قدس سره)

نکته‌ای از شفاعت

بسم الله الرحمن الرحیم

… متذکر باشید که اگر چنانچه مثلا در آخرت یا در دنیا، شفاعتی از پیامبران الهی صلوات الله علیهم اجمعین، یا از ائمه اطهار صلوات الله علیهم بشود برای برطرف کردن و یا برگرداندن گرفتاری های دنیوی و اخروی از انسانی یا از انسانها، جایی است که خدای متعال خودش راضی باشد؛ اگر خدای متعال خودش از بنده اش راضی نباشد این شفاعت به جایی نمی رسد.

مساله شفاعت در واقع یک چیزی است که باز می رسد به خود خدا؛ اگر خداوند تبارک و تعالی راضی بود این پیغمبر در اینجا این شفاعت را بکند و شفاعتش را هم قبول بکند، همان پیغمبر شفاعت می کند و هم خدا قبول می کند و اگر راضی نبود، اصلا او شفاعت نمی کند اگر هم شفاعت بکند، قبول نمی کند خدای متعال، اما او هیچ شفاعت نمی کند، توجه می کنید؟ مساله شفاعت اینجوری است یعنی اصل مساله بدســـت خــداست.

البته معمولا ما از بس وضعمان خراب است فقط امیدمان، نظرمان بر شفاعت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله و حضرات معصومین صلوات الله علیهم است، این از لحاظ خراب بودن وضع و اینکه انسان هیچ نقطه امیدی در وضع خودش نمی بیند، می باید باشد، ولی باید مواظبت بکنیم که خدای نکرده شرک آمیز یا شرک آلود نباشد، این را باید دقت کرد؛ اگر وضعمان خراب است باز یک امیدی به آنجا، کما اینکه امیدی به فضل حق داریم، آن را هم از باب فضل حق، امیدوار باشیم.

اگر بنا باشد خدا از من خوشش نیاید مطلب حل نخواهد شد، طبعا نه شفاعتی می شود و نه شفاعتی قبول می گردد. یوْمَئِذٍلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ) سوره مبارکه طه / ١٠٩

بالاخره خدا باید یک مقدار به انسان نظر بکند، اینطور نباشد مثل اینکه ما شفاعت را دکان دیگری باز کردیم برابر خدا، این شرک آلود است، خیلی ها هم اینطور هستند، شما اینطور نباشید؛ توجه ندارند مثل اینکه دکان دیگری در این بغل باز کرده اند، خب حالا آنجا ( رضایت خدای متعال ) که نشد، از اینجا وارد می شویم که از شفاعت به مقصد برسیم.

اصلش در همان دکان اول است مساله هر چه هست آنجاست؛ یعنی مساله این است که خدا نظری بکند، حالا این نظر خدای متعال، گاهی ما مستقیماً صلاحیت داریم یک نظری بکند، این یکی است، یکی هم این است که نه، ما مستقیما اصلا این صلاحیت را نداریم به ما نظری بکند، لااقل غیر مستقیم توجهی بکند مثل اینکه اشاره ای می کند به پیامبرش که مثلا حالا تو نظری بکن، نظر ما را برسان به آن، چیزی، دَمــــی، مَـــددی تا من بکنم آنچه بکنم.

شفاعت یک چنین چیزی است، غیر مستقیم نظر کردن است، اگر این را خواست، مساله شفاعت از اصلش بوجود می آید، نخواست اصلا معنی ندارد.

از بیانات استاد آیت الله محمد شجاعی مدظله العالی ۱۳۶۶

خاتــَم و خاتـِم

بسم الله الرحمن الرحیم

انشاالله خدا هیچ وقت ما و شما را از امام زمان سلام الله علیه جدا نکند؛ اعمالی که من و شما داریم هر روز به اذن الله به امام زمان صلوات الله علیه، عرضه می شود؛ حضرت بقیه الله سلام الله علیه و عَجّل الله تعالی فی فرجه، هم خاتــَم هست و هم خاتـِم.
چند جمله از علماء و عرفای اهل سنت عرض می کنم، از یَنابیع المَودّه که کتاب عالِم حنفی است، عارف و عامل بوده و خیلی هم مرید داشته است …

از ینابیع الموده است درخصوص این آیه: قُل لا اَسئلُکُم عَلیه اَجراً اِلّا المَوَدهَ فِی القُربی، بگو به همه مردم من در برابر این رسالت هیچ اجری نمی خواهم مگر با اهل بیت من خوب رفتار کنید و از در دوستی بیایید. که خیلی خوب آمده اند!! .

صحیح بُخاری که یکی از کتابهای صحیح سنّی هاست همانطور که ما چهار کتاب صحیح داریم، اصول کافی، من لایحضره الفقیه، استبصار، تهذیب، در این کتاب صحیح بخاری از ابوبکر ( از آنها نقل می کنم ) نقل کرده که گفت: رسول الله را مراقبت کنید در خصوص اهل بیتش.

مُحی الدّین عربی بظاهر سنّی بوده، خدا می داند سنی بوده یا نه، پدر عرفان است و مقبره اش در سوریه، یک عارف بسیار بزرگ است، شیخ اکبر نام دارد، مُلاصَدرا در کتابهایش از او به نام شیخ اکبر یاد کرده است و مطالبی گفته، خیلی چیزها می دانسته، علم حروف را می دانسته …

عالِم سنّی (در ینابیع الموده) از مُحی الدین نقل کرده در کتاب عنقاء المغرب که از کتابهای محی الدین ابن عربی است، در بیان مهدی موعود علیه السلام و وزرای امام .

یکی از کتابهای معروف و بزرگ ابن عربی، فتوحات مکیه است که در چهار جلد بزرگ است؛ در باب ۳۶۶ فتوحات مکیه گفته: من حضرت را زیارت کرده ام ( در جای دیگر کتاب گفته ) در اطراف شام؛ منزل وزرای مهدی ظاهر خواهد شد در آخر الزمان که بشارت داده به ظهورش رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ( که منظور حضرت مهدی صلوات علیه است )، برای خدا خلیفه ای هست، خروج می کند در حالتی که در روی زمین ظلم و جور پر شده است، همه زمین را پر از قسط و عدل می کند، اگر از دنیا نمانده باشد مگر یک روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی می کند که این خلیفه رسول الله (ص)، به ولایت برسد، با او بیعت می کنند. آنها که بیعت می کنند بین رکن و مقام در کنار کعبه. اموال را بین مردم بالسویّه تقسیم می کند و در بین مردم با عدالت کامل رفتار می کند، قضایا را حل و فصل می کند، زمانی خروج می کند که اثری از دین نمانده است، هرکس با ایشان مخالفت کند کشته می شود، هر که مخالفت کند مخذول می شود، از دین آنچه را که دین اصلی بوده همان را ظاهر می کند، اگر رسول الله (ص) زنده بود آنچه او زنده کرده، تصدیق می کرد.

همه مذهبها را از روی زمین برمی دارد فقط یک مذهب می ماند و دشمنی های مختلف هم هست ( که او امام نیست …) با اینکه دشمن هستند ولی اجبارا تحت حکم امام زمان، مجبور هستند، به طیب نفس نیست، می ترسند و باید تابع حکم امام باشند چون از شمشیر و سطوت او می ترسند و به اموال هم چشمداشت دارند اما عامه مردم شاد می شوند و با او بیعت می کنند.

درجای دیگر کتاب ( فتوحات) گفته: اصحاب خاص ایشان ۳۱۳ نفرند، اولین کسانی هستند که با امام بیعت می کنند، هر جای کره زمین باشند شب، صبح نزد امام حاضر هستند، افراد خاصی هستند با ابرها سیر می کنند ( تعابیری است که به تناسب زمان باید سنجید یا با طیّ الارض )؛ بیعت می کنند با او آنهایی که عارف بالله هستند (۳۱۳ نفر ) اهل حقایق هستند، اهل شهودند … و برای امام رجال الهی هستند که دعوت او را اقامه می کنند، آنها وزرای امام هستند، کارهای مملکت امام زمان را تقسیم می کنند و انجام می دهند.

محی الدین در ادامه گفته، او خلیفه ای است که خدا او را مخصوص کمک می کند، زبان حیوانات را هم خوب می فهمد ( مانند حضرت سلیمان ) عدالتش بین اِنس و جنّ همه جا سرایت می کند، وزرای ایشان کارهای او را انجام می دهند، همه شان غیر عرب هستند، عربی در بین آنها نیست ولی به زبان عربی صحبت می کنند، برای آنها حافظی هست که آنها را حفظ میکند، از جنس خودشان نیست، از عالم بالا و از ملکوت هستند، خدا را گناهی نکرده اند و از افضل امنای امام زمان صلوات الله علیه هستند آن حافظان.

شیخ احمد جام که از عرفای بسیار بزرگ و صاحب کتاب اشعه اللمعات که ظاهرا سنی هم بوده است این چنین گفته است:

من ز مهر حیدرم  هر لحظه ام  د ر دل صفاست
ازپی حیــدر حسـن   ما را  امام و  رهنماست

همچو قلب افتــاده ام بر آستــــان بو الحـــــسن
خاک نعلین حسین بر هر دو چشمم توتیاست

عسگــری نــور دوچشـم عالم است و آدم است
همچو یک مهدی سپهسالار در عالم کجاست

مولوی هم در دیوان کبیرش این اشعار را گفته است که دیگر در چاپهای اخیر این اشعار حذف شده، چرا حذف شده؟!!

ای سرور مردان علی مردان سلامت می کنند
وی صفدر  مردان  علی مردان   سلامت می کنند

با قاتـل کفـار گــــو   با دیــــن و   با دینـــدار  گو
با حیـــدر کـــّرار گو مستـــان    سلامت می کنند

با دُرج   دو گوهــر بگو با   بــرج   دو  اختــر  بگو
با شُبــّر  و شُبّیــر گو مستــــان سلامت می کنند

با زیـن دین   عــابد بگو   با  نور دین  باقـــر  بگو
با جعفــر صـادق  بگو  مستــان سلامت  می کنند

با موســی کاظــم بگو با طوســـی عالـــم  بگو
با تقــــــی قــــائم  بگو مستــان سلامت می کنند

با میر دین هادی بگو  با عسگری مهــدی  بگو
با آن ولـی مهــدی بگو  مستـان سلامت می کنند

با  بــاد نــوروزی  بگو   با  بخت  فیـــروزی   بگو
با شمس تبــریزی بگو  مستــان سلامت می کنند

 

بیاناتی از استاد آیت الله محمد شجاعی درخصوص امام زمان صلوات الله علیه

باب خدا، سیدالشهداء (ع)

🚩 “سیدالشهداء (ع) باب الله است”

بابی که خدای متعال از شخص حضرت سیدالشهداء(ع)،روی من و شما باز کرده است، باب خاصی است.

🔳 بدانید که آن حضرت مقام خاصی دارد ، چرا که انبیاء از اول تا آخر آن ها به سیدالشهداء(ع) ارادت خاصی داشته‌اند، حتی قبل از اینکه کربلایی باشد و سیدالشهدایی در آن به شهادت برسد.

🔳بیت خدا همان بدن شریف حضرت سیدالشهدا‌ء (ع) است ؛ دل سیدالشهداء (ع) که خونش ریخته شده ، اصل بیت بوده و هست ؛ دل معنوی‌اش که جایگاهش دل ظاهری او بود ، عرش خدا و بیت حق است.

🔳 عرفا گفته‌اند که کعبه ظاهر آنجاست (شهر مکه) ، کعبه باطن کربلاست ، یعنی سیدالشهداء(ع) کعبه باطن است.

📖کتاب چراغ هدایت. دهه ۱۳۶۰ شمسی
#اربعین #آیت_الله_شجاعی (ره)🏴

میقات

بسم الله الرحمن الرحیم

وقت نماز وقت میقات است. چطور حضرت موسى رفت به میقات و در آن میقات با خدا صحبت کرد و خدا با او صحبت کرد و آدابى داشت، میقاتى بود، یعنى یک وقت گذاشتنى بود که برود در محضر خدا و با خدا مناجات بکند.

میقات یعنى آن موعد و آن وقت معین که قرار گذاشته می ‏شود که در آن موقع دو موجود با هم برخورد بکنند و صحبتهایشان را بکنند.

وقت نماز میقاتى است بین خدا و بنده. پنج وقت نماز، پنج میقات است. آن میقاتى که در قرآن می ‏فرماید حضرت موسى داشت و به میقات رفت و با خدا مناجات را شروع کرد، آن را به نظر بیاورید! هر وقت نماز براى من و شما میقاتى است بین ما و خدا، یک وعده گاهى است که بین ما و خدا، وقت معینى است که وعده گذاشته شده است که ما در محضر خدا حاضر باشیم و به مناجات بپردازیم. میقات است، خوب توجه کنید!

فرض کنید ظهر می ‏شود فورى برود با عجله مثلاً یک وضو بگیرد، حواس و فکرش این در و آن در باشد و پراکنده و هیچ نداند چه کار می ‏کند؟! اینجور به میقات آمدن هیچ نمی ‏شود اسمى بر آن گذاشت! انسان هیچ نمی ‏داند چه کار می ‏کند!

وقتی که توجه دارد میقات است، وقتى که موقع وضو گرفتن می ‏شود، اوضاعش عوض می ‏شود، افکارش عوض می ‏شود. در صحبتهایم شنیده‏ ای که در روایت آمده، آن عایشه گفته است که رسول الله صلوات‏ الله‏ علیه‏ وآله ما را، یعنى عیالاتش را مى‏دید و صحبت می کرد ولى وقت نماز که می ‏شد، وقتى ما را می ‏دید، کاَنّه ما را نمی شناسد! یعنى آنچنان مجذوب آن میقات و آداب و حدود [می ‏شد]! آن میقات به جانب حق بود که، عیالش می ‏گفت وقت نماز که می ‏شد وقتى ما را می ‏دید کانّه ما را ندیده است، اصلاً ما را نمی ‏شناسد، اینجور بود.

وقت نماز که می ‏شود، وقت وضو که می ‏شود، خودتان را خوب جمع کنید که به میقات می روید. وعده گاه است، میقاتى است بین شما و خدا. خودتان را جمع بکنید و با حضور وضو را بگیرید، در وضو آن دعاها را بخوانید. بدانید کجا ایستاده ‏اید، میقات است.

از اوَل در خلقت این در نظر گرفته شده است که این ساعت قرار است شما با خدا صحبت بکنید. خدا منتظر این است که شما چه آوردید، میقات است، کلمه «میقات» را فراموش نکنید.

حرکت در برزخ _ بخش ۳

” تکامل و حرکت در برزخ ” ۳

یکی از بحث برانگیزترین مباحث عالم پس از مرگ، “برزخ” و اثبات سیر تکاملی در برزخ ( قسمت سوم )

مجموعه مباحث معاد گنجینه ای است ارزشمند از بیانات #علامه_شجاعی (ره) که درسال ۱۳۶۵ شمسی ایراد شده است.

کیفیت دعا

بسم الله الرحمن الرحیم

از تذکرات آیت الله استاد محمد شجاعی مد ظله العالی
درباب کیفیت دعـا و جبران مافـات

در زمانی که حال دعـا ندارید، استغفـار کنید، اگر برطرف نشد، باز هم استغفــار داشته باشید و سعی کنید استغفـار و طلب بخشش درست و واقعــی باشد. در هر حال، شرایط دعـا که از جمله: اصرار در دعا ، حضــور قلب و توجــه باطنی و خــوشبین بودن به اجابت دعــاو حالت انــابه و تضــرّع و … است، را داشته باشیـد.
متوجه این نکته باید بود که حـال داشتن در دعـا فقـط از جانب خـدای متعال است که او حال دعا را می دهد و ما فقط اصـرار و شـرایط دعا را باید سعـی کنیم، داشته باشیم و غــافل از دعـا نباشیم و باید سعــی خود را بکنیم.
اشتبـاه است که دعـا را فقط برای حـالِ عبـادت پیدا کردن بخوانیـم؛ البته حـال در دعـا بسیار خوب است و لازمـه آن هم، این است که ما اهـل مراقبــه باشیم. در طـول روز، غفــلت نداشتــه باشیم؛ متوجه حــق باشیم؛ گنـاه و عصیـانی مرتکب نشویـم تا هنگــام دعـا هم حــال پیــدا کنیم. و همین مسئله غافــل بودن و اهـل غفلت بودن، مانـــع دستیــابی به حـــالِ منــاسب در دعاست.

ازتذکرات معظم له ۲/۲/۱۳۶۷

رساله محبت تجدید چاپ هفتم

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم

 

کتاب “رساله  محبت”

 آیت الله استاد شجاعی (ره)

انتشارات سروش

چاپ اول ۱۳۸۷

به انضمام”نه کلام” در باب معارف الهی

تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰

 

بخش اول/ رساله محبت
فصل اول / ایمان حقیقی، وصف دل و شأن آن است
فصل دوم / عبادت اصلی، وصف دل و شأن آن است
فصل سوم / علم و ادراک، در اصل، وصف دل و شأن آن است
فصل چهارم/ تحول دل، حالات و آثار و آداب
فصل پنجم/ محبت
فصل ششم/ آثار محبت و آداب آن

بخش دوم/ نه کلام
کلام اول/ معارف در مخاطره دو عامل
کلام دوم/ ضرورت تبیین صحیح معارف و برکات این تبیین
کلام سوم/ تصویر ناصحیح معارف و تبعات آن
کلام چهارم/ غیب روزه و ضیافت الهی
کلام پنجم/ عبودیت
کلام ششم/ آیت خواب و آیت های موجود در آن
کلام هفتم/ کتاب یا صحیفه عمل انسان-به زبان معروف-نامه عمل
کلام هشتم/ خواب دنیاو غفلت از عالم عهد
کلام نهم / حذف ها و تغییرهای سؤال برانگیز

گزیده ای از کتاب رساله محبت:

ایمان حقیقی، وصف دل و شان آن است:
……….

قرآن کریم در آیات زیاد، به مناسبت های گوناگون، با الحان و تعابیر مختلف، و توأم با نکته ها و اشارتها، اهتمام خاصی روی « دلها » داشته، و برای « دلها» و به تبع آنها برای عقلها و فکرها و چشمها و گوشها حساب مخصوصی قائل شده است که متأسفانه مانند بسیاری از حقایق و معارف قرآنی مهجور گردیده است.
آنچه قرآن در این باب بیان فرموده، و اسراری که در آیات همین باب نهفته است، چیزی نیست که بشود در گفته ها و نوشته ها آورد، زیرا علاوه بر اینکه حقایـق نوری و مقاصد عالیه قرآن در این باب، مانند ابواب دیگر، چنان که هست، از ما محجوبان مستور است، آن مقدار هم که فهمیده می شود، ممکن نیست همه آن به گفته و نوشته بیاید، برای اینکه قسمتی مخصوص کسانی است که از مکاشفات و مشاهدات صحیح برخوردارند، یعنی یافتنی است و نه گفتنی و شنیدنی، قسمتی بسیار دقیق و عمیق است و برای اکثر اشخاص قابل فهم و هضم نیست، و قسمتی هم که می شود گفت و می شود فهمید، احتیاج به شـرح و بسط  طولانی دارد.
……….

گر گشـاید دل ســر انبان راز
جان به سوی عرش سازد  تُرکتاز

گر  زبان  گوید ز اســرار نهان
آتـش افروزد بســـوزد  این  جـهان
( دفتر اول مثنوی)

قرآن کریم، ایمان حقیقی را که در اصل، ارتباط باطنی با خدای متعال، عوالم غیب، و حقایق پشت پرده است، مخصوص دل، وصف آن، و شأن آن می داند.
مواردی از آیات قرآنی دراین باب را دراینجا می آوریم و برای بازگذاشتن مجال تدبّر در آیات  شریفه، از ترجمه آیاتی که می آوریم صرف نظر نموده و فقط به ذکر جمله ها و نکته هایی که دالّ بر مقصود است اکتفا می کنیم، و به تعمّق در تدبّر هم توصیه می نماییم.

۱- در آیه ۷ سوره مبارکه حجرات می فرماید:

« … وَ لکِنَّ الله حَبّـبَ إلیکُمُ الایمانَ و زَیّـنَهُ فِی قُـلوبِکم  وَ کَـرَّهَ إلیکُمُ الکُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصیانَ … ».

این آیه از این معنا خبر می دهد که خدای متعال ایمان را برای مؤمنین محبوب گردانید و آن را در دلهای آنان زیبا و جذّاب قرار داد، و کفر و فسق و معصیت را برای آنان منفور کرد. پیداست که چنین ایمانی همان ایمان حقیقی است، زیرا وقتی انسان ایمان را دوست داشت و ایمان در دل او چنان جذاب بود که او را از کشیده شدن به سوی کفر و فسق و معصیت باز داشت، ایمان او ایمان به معنی کلمه، یعنی ایمان حقیقی خواهد بود.
……….

این ایمان دل است که کار ساز است، و آثار و برکاتِ ایمان را در بردارد، آثار و برکاتی که قرآن برای « ایمان » ذکر می کند.
ایمانی که در مرحله فکر و عقل است و در این مرحله باقی است و به دل راه نیافته است، ایمانی ابتدایی و صوری است، و چندان کار ساز نیست.
ایمان که در ابتدای امر به کمک فکر و عقل به دست می آید، و به صورت « عقیده » برای انسان است، مادامی که به دل راه نیافته است، از آثار و لوازم ایمان سهم چندانی ندارد.
……….

رمز قضیه جز این نیست که اینها همه آثار ایمان حقیقی، یعنی ایمان راه یافته به « دل » است؛ ایمانی که خدای متعال آن را « ایمان » و صاحب آن را « مؤمن » به حساب می آورد، نه آثار ایمانِ ابتدایی که ایمان ماست، و مشمول ِ « ولمّا یَدخل الایمـان فی قـلوبکُم ».

پس  چنان کن فعل خود کآن  بی زبان
باشد أشهَـــد گفتــن و عــین  بیـــان

تا همــه  تن  عضو  عضوات  ای  پسـر
گفته  باشد  أشهـد انــدر نفــع و ضرّ

رفتـن  بنــــده پی خــواجه  گــــواست
که منـم محکوم  و این مولای  ماست

( دفتر پنجم مثنوی )

ادامه دارد…

 

دحو الارض

🌍 دحو الارض – گسترش زمین

🔸 هیچ وقت صحیح نیست قرآن را با نظرات و فرضیه‌ها تطبیق بکنیم…

🔹 ارض دل ما هم دحوی دارد مانند دحو این ارض…

“اصل ارض الله قلب عارف است”

🔷 خلقت انسان در این عالم بی نمونه نیست … دحو الارض را می‌شود برای دل انسان تطبیق کرد … دل انسان نیز باید دحوی داشته باشد (همان شرح) تا آنچه که باید از آن به ظهور برسد.

حرکت در برزخ _ بخش ۲

یکی از بحث برانگیزترین مباحث عالم پس از مرگ، “برزخ” و اثبات سیر تکاملی در برزخ (قسمت دوم)

🔹مجموعه مباحث معاد گنجینه ای است ارزشمند از بیانات #علامه_شجاعی (ره) که درسال ۱۳۶۵ شمسی ایراد شده است.

عقل و وحی

بسم الله الرحمن الرحیم

هوای نفس از جهل بر می خیزد؛ معرفت بالا و عنایت بالا می‌خواهد تا انسان، سراب را سراب ببیند؛ معرفت خاص می خواهد تا سراب را خوب ببیند و بفهمد. تعبّد به قرآن انسان باید داشته باشد تا مثل فریب خورده ها، فریب نخورد. کسی که معرفت و علم و شناخت ندارد، اول باید تابع انبیاء و اولیاء باشد، تا راه را بالاخره بیابد؛ تبعیت محض از انبیاء باید داشته باشد. این اولین و مهمترین مسأله در حرکت و سیر تکاملی انسان است.

ما از کسانی که در این مسائل تشکیک می کنند انتقاد می کنیم ولی خودمان هم دچار همان تردیدهامی شویم؛ عقل آتش را آب می بیند و آب را آتش؛ این از عقل برآورده نیست که درست آنها را بیابد و بفهمد. اصلا این در حیطه عقل نیست که بتواند تشخیص بدهد، مصالح ابدی خود را. (مگر عقل کُلّ به معنی خاص)

بالاخره باید تابع محض قــرآن و وحــی باشیم تا برسیم به آنجـــا که بایـــد بـرسیم که فوق عقل و اداراک عادی است …

خدا می فرماید، سنّت ما این است که هر کسی هر راهی را پیش گرفت، در همان راه ما دست او را می گیریم. خدا دست هر کسی را در همان راهی که پیش گرفته است، می گیرد و پیش می برد؛ این خیلی سخت و غلط انداز است؛ طبق آیه شریفه قرآن: « کُلّاً نُمِدُّ هـؤلاءِ وَ هـؤلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّک … ». (سوره مبارکه اسراء آیه ۲۰ )

از تذکرات حضرت علامه محمد شجاعی (ره) در باب عقل و وحــی ۲۷/۱/۱۳۶۷

در معنای ذکر

بسم الله الرحمن الرحیم

در همه احوال و لحظات علی الاتصال بیاد خدایی باشد که در محضر اوست و بر اساس همین یاد، مراقب حرکاتش باشد. آنچه خدا امر کرده، آنطور باشد و آنچه نهی کرده، آنطور نباشد. مراقبت در همه حرکات ظاهر و باطن. می‌خواهد فکری بکند؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟ می‌خواهد حرفی بزند، نیتی بکند، بخورد، بنشیند، بلند شود، امر و نهی بکند، مواجه با کسی داشته باشد؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟مرتب مراقب حرکاتش باشد اگر جایی احساس کرد وظیفه‌اش است چیزی بگوید و گفت، آن یاد خداست. اگر در جایی عملی را نباید کرد یا حرفی را نباید زد و نزد، آن یاد خداست و ……….

حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند که هر کسی در حرکاتش دقیقا اطاعت از خدا می‌کند، ذکر خدا می‌گوید اگر چه نماز و روزه اش و تلاوت قرآنش کم باشد.

این معنی ذکر است و عمل کردن به آن هم خیلی سخت است. وقتی هم که تصمیم می‌گیرید از یادتان می رود و شکست می‌خورید، دو باره برگردید و شکست نخورید، همینطور می شود. اول کار سخت است تا ملکۀ طیبه و راسخه شود در وجودتان. ( در این صورت) نیت و فکری می خواهید بکنید بلافاصله خواهید فهمید و خدا دستتان را می گیرد و منصرف می‌شوید و آنرا رد می کنید. ذاکرین واقعی بسیار کم هستند.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۱۳۶۷

حرکت در عالم برزخ _ بخش ۱

🔸” سیر تکاملی در برزخ “

یکی از بحث برانگیزترین مباحث عالم پس از مرگ (برزخ) و اثبات سیر تکاملی در برزخ ( قسمت اول )

🔹مجموعه مباحث معاد گنجینه ای است ارزشمند از بیانات #علامه_شجاعی (ره) که درسال ۱۳۶۵ شمسی ایراد شده است.

عالم حجاب-۱

بسم الله الرحمن الرحیم

بین ما و خورشید لکه ای ابر حائل شده است؛ لکه کوچکی است که جلوی خورشید بزرگ و نورانی را گرفته است. از آنجائی لکه کوچک درست، ما بین ما و خورشید است و ما درست به محاذات آن قرار گرفته ایم نمی توانیم خورشید را ببینیم.

خورشید عظمت خداست و لکه، این دنیا و در و دیوار و هوا و … است.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۲۷/۳/۱۳۶۷

 

حیاء در عبودیت

بسم الله الرحمن الرحیم

“غرور” و “اغترار” در انحاء مختلف و اطوار گوناگون آن، با “حیا” از مقام ربوبی در مقام عبودیت، نمی سازد …

… و این بدان معنی است که مُغترّ از جهت غروری که دامن گیرش شده است، و بر اثر آن عبادت خود را عبادت دانسته و مناسب ساحت قدس و عظمت حق می بیند، در حقیقت، قدر حضرت حق را نمی شناسد، و از عبادت خود شرم، و از جانب او حیا نمی کند.

و چنین کسی در اصل، در صراط مستقیم پیش نمی رود، و در مسیر ضلالت و انحراف می باشد.

کتاب مقالات جلد ۲ ص ۲۳۰