🔸(در دعا) هم خیرات دنیوی را بخواهید، هم خیرات اخروی را ، هم از شرور دنیوی به خدا پناه ببرید هم اخروی، تنبلی هم نکنید! …
🔺… (یعنی) دستور است که نگویید:
“ خدایا ! تو می دانی من چه می خواهم ”
خدا می داند، اما آن باز کردن ریز ریز خواسته ها و به زبان آوردن و خواستن آنها از خدا ، این دستور است.
🔹حوائج تان را باز کنید و ریز به ریز بشمارید و در محضر خدا بخواهید ، چه آنجا که خیر دنیا و آخرت را می خواهید و چه آنجا که دفع شر را می خواهید ، ریز به ریز باز کنید و به زبان بیاورید و بخواهید …
📖کتاب ضیافت حقیقی ص ۱۲۱
🌙🌸
🔹آسان ترین چیزی که خدا واجب کرده است برای روزه دار در روزه اش ؛ ترک خوردن و آشامیدن است؛ مشکل جای دیگر است…
🔸روزه یک ظاهری دارد و یک باطنی دارد ؛ باطن روزه را ما سعی در تحصیلش نمیکنیم…
🔻چون ما به باطن روزه توجه نکردیم، از روزهی ما در باطن هیچ خبری نیست ؛ کما اینکه از نماز ما در باطن هیچ خبری نیست.
همه ی ما شنیده ایم که شهر مبارک رمضان ، شهر ضیافت الله است؛ ماهی است که انسان ها به مهمانی خوانده شده اند، از همان ابتدا.
این اندازه ما شعور داریم که خدا که انسان ها را به ضیافت خودش خوانده، این ضیافت که محرومیت از خوردن ها و آشامیدن ها است ( که قبلا داشتهایم) . اما این چه ضیافتی است و این چه معنایی دارد؟
خود این جمله که ما در این ماه به ضیافت الهى دعوت شدهایم، خدا ما را به ضیافت خود دعوت کرده است و این هم چنین است که نباید بخوریم،نباید بیاشامیم، وحتى از آن چیزهایى که براى ما مباح بود باید امساک بکنیم، این را مىدانیم که از یک طرف ضیافت است، از یک طرف این مسائل. این چه معنا مىدهد؟
یعنى وقتى این دو جمله را بهم ضمیمه مىکنیم که از طرفى ضیافت، از طرفى حتى چیزهاى مباح را کنار گذاشتن! این دو را وقتى کنار هم قرار مى دهیم، با همان درک کم خودمان بررسى مى کنیم، این حقیقت و این معنا را مى فهمیم که ما، هرچه از غیر خدا دل برداریم و بسوى خدا انصراف داشته باشیم، در جوار خدائیم و مهمان خدائیم و به کمال رسیده ایم، به اصل سعادت رسیده ایم…
اولین معنى که این دو جمله مى دهد همین است. نمى خورم ، مهمان خدا هستم ، اگر بخورم مهمان خدا نیستم.
من از شما سؤال مى کنم ، من در عین این که نمى خورم، از خوردن امساک مى کنم براى رضاى خدا و در همین حال من مهمان خدا هستم، در دار ضیافت الهى قرار گرفته ام ، معنى اش این است که من چون ضیف خدا هستم، از خدا اطعام مى شوم یا نمى شوم؟ مى شوم ، چون ضیف او هستم.
پس اطعام شدن من از ناحیه حق در چه چیز است؟ در این که من از خوردن امساک بکنم! خوردن من، نخوردن من است.
خوردن من از آنچه که باید بخورم ، التذاذ من از آنچه که باید ارتزاق بشوم ، باصطلاح خودمان از آنچه که باید تغذیه بشوم ، در این است که تغذیه هایی که معمول ماست، آن را کنار بگذارم. توجه مى کنید؟
آن که مى گوید: اُقتلونى اُقتلونى یا ثِقاتى إنّ فى قتلى حیاتى ، دوستان من مرا بکشید که در کشتن من حیات من است ، البته این معنى جامعى است: فلا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله… این خودش یک باب است.
«لقمه تبدیل به عقل و ایمان مى شود»
… جمله ای [را] پسر خود من و آن همراهى که با او بود از آقاى بهجت نقل کردند که…گفتند ، هر لقمه ای که به دهانتان مىگذارید ، آن را لقمه ندانید ، [بلکه] ایمان است ، عقل است ، فکر است ، روش است ، عمل است !.
البته این برداشت از آیات و روایات است ، اما جمله را به این شکل گفتن ، گاهى از بزرگان هست که انسان خیلى به دلش مى نشیند؛ غذایى که مىخورى نگو غذاست ، ایمان مىخورى! یا ایمانت خراب خواهد شد یا ایمانت خوب خواهد شد ، عقل است [که] مىخورى که یا عقلِ کج خواهد بود یا عقلِ درست خواهد بود ، فکر است که مىخورى ، یعنى مبدل به فکر و عقل و ایمان خواهد شد…
… غذاى حرام که خوردى معلوم است چه خواهد شد ، چه فکرى از آن متولد خواهد شد ، چه عقلى از آن متولد خواهد شد ، ایمان به چه صورت خواهد آمد. اینها همه غذاهاست که به این صورت در مىآید.
حالا حرامها را که نمىخورید ، مُشتبهات را هم نخورید ، هر جایی غذا نخورید ، غذاى هر کسى را نخورید ، غذاى هر مهمانخانه اى را ، هر هتلى را نخورید ، مگر این که جایى را پیدا کنید که بدانید غذایش حلال است ، خوب است. ولى [اگر] برایتان مشتبه شد ، نخورید ، یعنى فکر نکنید چیزى نیست ، نزد اهل باطن این مُسلّم است [که اگر] شما یک غذاى مشتبه خوردید ، هر چه تلاش کنید ، حال عبودیت در شما پیدا نخواهد شد! ما عالم را و سرّش را نمىفهمیم !.
مواظبت کنید که از عقل خودتان نخواهید که به شما بفهماند که چرا غذاى حرام نمى گذارد قلب من به حال بیاید. عقل مى گوید که من معذرت مىخواهم ، اینجا جاى من نیست ، من در این میدان نمىتوانم جَوَلان داشته باشم ، این را از فوق من بپرسید ؛ [فوق او] کیست؟ وحى است ؛
اگر عقل اینها را دریافت مىکرد که دیگر وحى نمىخواست. عقل را به کار نبرید که چطور مىشود! اینها را شنیدید ؛ ولى گاهى من مىترسم عقلتان را به کار ببرید ، که عقل بیچاره کارش این نیست ؛ آن (عقل) هم بیاید ، شما هم به شک بیافتید که زیاد قبول نکنید! …
… غذاى حرام نمی گذارد ما حال پیدا کنیم، نمیگذارد انسان قلبش به حال بیاید، نمیگذارد انسان رقّت قلب پیدا بکند. [اگر] عقلتان دریافت نکرد ، نگوئید حالا این دستورى است که معلوم نیست چگونه است! عقل کارش این نیست.
مانند این است که مثلاً شما گوشتان را بگیرید به طرف آن گل زیبایى که بوى خوبى هم دارد، قیافه خوبى هم دارد و هى به گوشتان بگوئید: میبینى چقدر زیباست! حالا چشم را هم بستهاید! گوش بالاخره شعور دارد، درک دارد ، ولى میگوید: مرا ببخشید ، این که میگویى از من برآورده نیست، بفرمائید به سراغ چشمتان بروید، اگر از منِ ( گوش ) چیزى بخواهید ، بپرسید، [باید این را بپرسید که] این صدا خوب است، ( یا ) آن صدا بد است، ( منِ گوش ) این را تشخیص میدهم.
یا چشمتان را به گل بدوزید و بگوئید: می بینى چقدر بوى خوب دارد؟ می گوید: این کار از من برآورده نیست ! به سراغ شامّه برو.
عقل کارش این نیست ، عقل می گوید برو به سراغ وحى ؛ منِ (عقل ) نمیفهمم غذاى حرام و شبهه ناک چگونه انسان را بىتوفیق می کند ، برو از وحى بپرس! بدان حتمى است…
✅ ازبیانات حضرت استاد درماه مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب ضیافت حقیقی
آیت الله استاد محمد شجاعی
چاپ انتشارات سروش
چاپ اول سال ۱۳۹۳
تلفن مرکز پخش انتشارات سروش : ۰۲۱۶۶۴۹۳۶۲۲ — ۰۲۱۸۸۳۱۰۶۱۰
فهرست:
معنای عبودیت
صدق در اعمال
شرایط روزه ی صحیح
ظاهر و باطن روزه
روزه داری خواص: مبطلات «قبولی» روزه
صاحب خانه خداوند است: تذکراتی برای صیام
تذکراتی در باب تلاوت قرآن و دعا
درک شب های قدر
شب ۱۹ ماه مبارک رمضان: حضور، تضرع
شب ۲۱ ماه مباک رمضان: وصیت حضرت علی (ع)، گفتگوی حضرت موسی (ع) با خداوند
درباره ی عید فطر و حفظ رقت قلبی که در ماه مبارک عاید شده است
فهرست آیات و روایات
منابع
نمایه