مردم

حکم ۲۰

بسم الله الرحمن الرحیم

از حِکم حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه در محضر استاد آیت الله محمد شجاعی

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ‏] یُکْرَهُ لِعَامَّهِ الْمُسْلِمِینَ. از سه چیز مى ‏فرماید بترس: یکى این که برحذر باش از هر کارى که انسان راضى مى ‏شود براى خودش ولى براى بقیه مردم راضى نمى ‏شود. از این بترس که چیزى را فقط براى خودت بخواهى و براى دیگران آن را نخواهى.

این یک جمله به ظاهر خیلى خلاصه و ساده است ولى هزاران مسئله است که قسمت مهمى از گرفتاریهاى اخروى و هلاکت اخروى انسانها از این باب است. بعداً فکر کنید که [این مساله] در ما چگونه است. مى‏گوید بترس از هر عملى که انسان آن را براى خودش مى خواهد ولى براى بقیه مردم آن را نمى‏ خواهد.

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَیی مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَه، بترس از هر عملى که در خفى عمل مى‏ شود ولى از عمل کردن به آن در آشکارا انسان حیا مى کند!

هر عملى را دیدید که در آشکارا نمى ‏توانید عمل بکنید ولى در خلوت عمل مى‏ کنید از آن بترسید. این خیلى جمله عجیبى است. اگر کسى بخواهد به این عمل بکند چیز عجیبى مى ‏شود. ببینید چقدر انسان اصلاح مى ‏شود و چقدر تحذیر مى ‏شود از این که آن را عمل بکند. بترس از عملى که در خلوت انجام مى ‏گیرد ولى حیا مى ‏شود، انسان آن را در غیرخلوت انجام بدهد، از این نوع عمل بترسید. ببینید چقدر انسان باید تجدیدنظر بکند اگر بخواهد به این عمل بکند.

حالا چرا مى‏ گوید بترس؟ چون اینها افتضاح ‏آور است. یعنى اگر بنا باشد در روز فضیحت عمل انسانها را آشکار بکند که خواهد کرد، اینها براى آنوقت هاست. مى ‏گوید بترس از چیزى که در خفى عمل مى‏ شود ولى انسان حیا مى ‏کند که آن را در علن عمل بکند. یعنى هرچه مى‏ کند طورى باشد که اگر در علن هم باشد اشکال نداشته باشد.

بعد مى ‏فرماید: وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، بترس از هر عملی که وقتی صاحب آن عمل از عملش سوال می شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.

ببینید حضرت على علیه ‏السلام چه نصیحت‏ها به حارث مى ‏کند. ببینید حارث‏ها چه شده ‏اند. بیانات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام گفتم عجیب است. اساس اصلاح از اینجاها شروع مى ‏شود. گفتم بیان امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بیانات مخصوص است. فلذا امثال حارث‏ها با این نصیحت‏ها که گرفته‏ اند چه شده‏ اند. هیچ عملى نکن که وقتى درباره آن از تو سؤال مى ‏کنند، بخواهى انکارش بکنى یا عذر بیاورى.

دوباره تکرار مى ‏کنم سه جمله فرمود که:

۱. بترس از آن عملى که انسان براى خودش راضى مى ‏شود براى دیگران دلش نمى ‏خواهد،
۲. بترس از هر عملى که در خفا عمل مى ‏شود ولى انسان حیا مى ‏کند از این که در آشکارا عمل بشود،
۳. بترس از هر عملى که وقتى صاحبش از آن سؤال مى ‏شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.

ما حالا این را بر خودمان تطبیق بکنیم: اول مى‏ گوید بترس از آن عملى که براى خودت مى‏ خواهى و براى هیچ کس دیگر نمى‏ خواهى. خیلى چیز عجیبى است. ترسش براى این است که افتضاحش را خدا در قیامت پیش آورد! در دعا هم مى ‏خوانیم ربّنا لا تفضحنا فى الدنیا و الاخره علی رؤس الاشهاد. یک مقام بعد از مردن در قیامت مقام فضیحت است. کسانى را که خدا بخواهد، همه چیزشان را همه مى ‏دانند. آن خودش از جهنم هم بدتر است، فضیحت است. منتها کسانى را که مى ‏خواهد ستر مى ‏فرماید. لاتفضحنا علی رؤس الاشهاد.

در روایت هست امام صادق علیه‏ السلام فرموده: اگر کسانى بدانند عرض اعمال و فضیحت چیست از همین حالا عقل از سرشان مى پرد و به کوهها مى ‏روند و زندگى را ترک مى ‏کنند. اگر بدانند چه مى شود.

 

حکم ۲

بسم الله الرحمن الرحیم

از حکمت های حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه
در محضر آیت الله استاد محمد شجاعی (مد ظله العالی)

 اَکیَسُ الناس مَن رَفَضَ دُنیاه
غررالحکم جلد۱ ص۳۷۰

  زیرکترین و زرنگترین مردم کسی است که دنیا را یک دفعه کنار بگذارد؛ هر چه غیر خداست با خودتان تطبیق کنید، با عملتان؛ اینها برای تطبیق است، اگر کسی بخواهد دنبال قضیه را بگیرد. این « خودتان » گفتن باعث می شود انسان خودش را تطبیق نکند؛ « خودمان ».

پس کلام پاک دردلهای کور
می نپاید می رود تا اصل نور

کلام پاک وقتی به دل من رسید، اگرجای خود را ندید، می رود به اصل خود. باید گوش شنوا باشد نه از آن گوشهایی که بین دو گوش سوراخ است؛ از این می شنود و از آن بیرون می رود.
هر کلام پاکی، قرآن فرمایشات معصومین علیهم السلام، همه حقایق عبودی، حِکَم هستند؛ حال بخشی از سخنان حضرت علی علیه السلام را حِکَــم نامیده اند ولی همه حکم هستند .

مَن یُوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا(سوره بقره ۲۶۹)
لقد اتینا لقمان الحکمه ( لقمان ۱۲)

پس کلام پاک دردلهای کور
می نپاید می رود تا اصل نــــور

وان فسون دیو دردلهای کـژ
می رود چون کفش کژدرپای کژ
(مولوی)
این مال ماست در مقابل آن کلام پاک.

اگر دیدید اینها که شنیده ایم از قرآن و روایات، در دل ما جا نکرده و ما عوض نشدیم، ( من همان خاکم که هستم، البته عوض شدن نیست، بدتر شدن است ) این جور هم هست؛ چرا؟ پس کی، پس چطور؟ اگر اینها حقیقت است پس چه باید کرد؟