هستی

حاکمیت حق

🌹”حاکمیت حق”

🔹نوع انسان چه بخواهد چه نخواهد ، با ظهور حضرت #ولی_عصر (عج) در مسیر اصلی خویش خواهد افتاد ، زیرا این #مشیت_حق و خواسته ی تکوینی خداوند متعال است که همه انواع موجودات در راه باشند و از این رو نوع یا انواعی – هرچند محدود و اندک _ همچون نوع انسان که در صراط مستقیم و به سمت هدف خود قرار ندارند باید در همین نظام دنیوی و #عالم_مادی در مسیر اصلی خود قرار گیرند و این امر در خصوص نوع انسان با ظهور #حضرت_مهدی (ع) محقق خواهد شد و این امر شدنی است ؛

🔸چنانکه حضرت امام باقر(ع) در روایتی این نکته ظریف را خاطر نشان ساختند.

ابو الجارود از #امام_باقر (ع) نقل کرده که حضرت فرمود « اگر شما انسان ها این امر را {یعنی حاکمیت حق و قرار گرفتن تحت #ولایت اولیاء که مسیر اصلی نوع انسان است و با ظهور حضرت مهدی(ع) محقق می شود} ترک کنید و نخواهید، خداوند آن را ترک نخواهد کرد» .

📚#کتاب_بقیه_الله(ع) نوشته استاد آیت الله شجاعی (ره)

#ظهور #مهدی(ع) #عصرظهور #آیت_الله_محمد_شجاعی (ره)

خدای متعال واحد عددی، نیست

“وحدانیت خدای متعال به معنای واحدِ عددی نیست.”

واحد بودن خدای متعال به این معناست که نمی‌شود برای او دوم فرض کرد ؛ حتی فرضش ممکن نیست.

یکِ عددی آنی را می‌گویند که می‌شود دوم و سوم داشته باشد.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: واحدٌ لا بعَدَد ؛ الأحَدُ بِلا تأویل عَدَد.

حقیقت ذات حق وجود محض است، هستی محض است، کمال محض است، بود محض است، محض کمال است.

حقیقت هستی بدون هیچ قید و شرطی می‌شود دو تا باشد یا نمی‌شود؟!
نمی‌شود.

مطلق یک حقیقت نمی‌شود دو تا باشد.

فرض دو تا از مطلق یک حقیقت ، یک فرض محال است.

انسان و هستی

 بسم الله الرحمن الرحیم

ما ذره ای از این کره زمین که آنهم ذره بسیار ناچیزی از کهکشان و آنهم ذره بسیار ناچیزی از … است یعنی هیچ هیچ. در این عظمت آسمانها و زمین، انسان موجود بسیار ناچیز است. در این دنیا، اینگونه است؛ در عالم دیگر هم هیچ معلوم نیست به او توجهی شود؛ ذره بسیار بی مقدار است.
دنیای مورچه ها دقیق است و برای خود نظم و برنامه ای دقیق دارند و… آنها فکر می کنند هر چه هست، دنیای آنهاست و خارج از آن خبری نیست؛ به مانند ما انسانها که فقط خودمان و دنیای خودمان را می بینیم. همه این کره زمین به اندازه لقمه ای آتش بیش نیست؛ تمام زمین با انسانهایش در مقابل آنچه که هست، بسیار بی ارزشند، مگر افرادی که نجات مییابند.
پیامبر اکرم (ص) که بهترین فرد و انسان کامل، عالم است می فرماید که خدایا نتوانستم ترا درست عبادت کنم و …

عقل کاذب

بسم الله الرحمن الرحیم

…اگر آسمان و زمین پر از آیت ها و نشانه ها باشد که هست، اگر دلایل روشن و براهین قاطع وجود داشته باشد که دارد، و اگر آنچه حقّ است روشن تر از آفتاب هم باشد که چنین هم هست، کسی که خود نمی خواهد بداند و بفهمد، مسلماً نخواهد دانست و نخواهد فهمید، و این چیزی است که کاملا واضح است.

در هر بابی کسی نخواهد آنچه را که حق در آن باب است بفهمد، نخواهد فهمید، چه رسد به باب دیــن که باب علـــم به معمّــای پیچیــده هســتی، و باب علـم به اسرار عمیــــق آن است. باب دین، یعنی علم به اینکه این هستـی از کجـاست و به کجـــا منتهـــی می شود. (دقت شود)

کسی که چند صباحی در این دنیاست، و در این چند صباح هم نمی خواهد عقل خود را جدّاً به کار اندازد و بفهمد و بداند این عالم هستی از کجاست و به کجا منتهی می گردد و چه طور و به چه صورت و به چه شکلی، و در حقیقت، عقل خود را از کار انداخته و به سقوط کشیده است، چگونه می شود بفهمد و بداند ؟!

پشّه کی داند که این باغ از کی است
کو بهاران زاد و  مرگش در   دیست

کِــرم کانـــدرچوب زایــد سست حـــال
کــی بداند چــوب را وقــت نهــــــال

(دفتردوم مثنوی)

وقتی کسی باطل را غرض و هدف خویش قرار داد و بر آن اصرار ورزید، و عقل خود را که برای رسیدن به حقّ و تشخیص آن از باطل و باطل از آن، در وجودش قرار داده شد بود در مسیر خود به کار نبرد، یعنی جلوی عقل خود را که می خواست او را به سوی آنچه حقّ است بکشد، گرفت و آن را در باطل و در تثبیتِ پنداری باطل به کار برد، و از جاهلانی که مانند او عقل خود را به سقوط کشیده و در باطل و ترویج و تثبیت آن به کار بسته اند تقلید نمود، و به این روش فخر و مباهات خفّت بار هم کرد، چگونه می شود و چگونه می تواند به حقایق دین که حقایق هستی و نظام وجود است برسد و آنها را بفهمد و بداند؟!!

گرچه   عقلت سوی   بالا می پَـرد
مــرغ  تقلیدت  به پَستـی می چَـــرد

علــم تقلیدی وبــــال جـان  ماست
عاریه ست و ما نشسته کآن ماست

زین خرد جـــاهل همی باید شدن
دست  در  دیوانگـــی  بایــــــــد  زدن

(دفتر دوم مثنوی)

چنین خصلتی عملاً باز داشتن عقل از شـأن اصلی آن است، زیرا شأن اصلی عقل که در نظام خلقت تعیین گردیده این است که برای رسیدن به آنچه واقعا حقّ است بدون هیچگونه غرض ومرضی و بدون هیچگونه سستی و بی تفاوتی و به صورت کاملا جدّی به تعقّل بپردازد و مجاهدت لازم را در این راه انجام دهد.

باز داشتن عقل از این شأن اصلی، و وادار ساختن عقل به غور در باطل و حقّ پنداشتن و حقّ نشان دادن آن، در حقیقت، صورت راستین عقل را از آن سلب نمودن ، و صورت دروغین عقل را بر آن نهادن ، و به نحو کاذب آن را عقل نامیدن ، وبه شکل معکوس، آن را به کار انداختن است. پیداست عمل چنین عقلی چگونه خواهد بود، و پیداست از این عقل ها و از این عاقلان بسیار زیاد است.

از بیانات آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی