استاد محمد شجاعی

حرکت در برزخ _ بخش ۲

یکی از بحث برانگیزترین مباحث عالم پس از مرگ، “برزخ” و اثبات سیر تکاملی در برزخ (قسمت دوم)

🔹مجموعه مباحث معاد گنجینه ای است ارزشمند از بیانات #علامه_شجاعی (ره) که درسال ۱۳۶۵ شمسی ایراد شده است.

در معنای ذکر

بسم الله الرحمن الرحیم

در همه احوال و لحظات علی الاتصال بیاد خدایی باشد که در محضر اوست و بر اساس همین یاد، مراقب حرکاتش باشد. آنچه خدا امر کرده، آنطور باشد و آنچه نهی کرده، آنطور نباشد. مراقبت در همه حرکات ظاهر و باطن. می‌خواهد فکری بکند؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟ می‌خواهد حرفی بزند، نیتی بکند، بخورد، بنشیند، بلند شود، امر و نهی بکند، مواجه با کسی داشته باشد؛ آیا خدا اجازه می‌دهد یا خیر؟مرتب مراقب حرکاتش باشد اگر جایی احساس کرد وظیفه‌اش است چیزی بگوید و گفت، آن یاد خداست. اگر در جایی عملی را نباید کرد یا حرفی را نباید زد و نزد، آن یاد خداست و ……….

حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند که هر کسی در حرکاتش دقیقا اطاعت از خدا می‌کند، ذکر خدا می‌گوید اگر چه نماز و روزه اش و تلاوت قرآنش کم باشد.

این معنی ذکر است و عمل کردن به آن هم خیلی سخت است. وقتی هم که تصمیم می‌گیرید از یادتان می رود و شکست می‌خورید، دو باره برگردید و شکست نخورید، همینطور می شود. اول کار سخت است تا ملکۀ طیبه و راسخه شود در وجودتان. ( در این صورت) نیت و فکری می خواهید بکنید بلافاصله خواهید فهمید و خدا دستتان را می گیرد و منصرف می‌شوید و آنرا رد می کنید. ذاکرین واقعی بسیار کم هستند.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۱۳۶۷

عالم حجاب-۱

بسم الله الرحمن الرحیم

بین ما و خورشید لکه ای ابر حائل شده است؛ لکه کوچکی است که جلوی خورشید بزرگ و نورانی را گرفته است. از آنجائی لکه کوچک درست، ما بین ما و خورشید است و ما درست به محاذات آن قرار گرفته ایم نمی توانیم خورشید را ببینیم.

خورشید عظمت خداست و لکه، این دنیا و در و دیوار و هوا و … است.

از تذکرات حضرت علامه شجاعی (ره) ۲۷/۳/۱۳۶۷

 

رمز دو تولد در ۱۷ ربیع الاول

بسم الله الرحمن الرحیم

… انشاء الله تولد رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و امام صادق سلام الله علیه، مبارک باشد؛ آیا می دانید رمز اینکه چرا دو تولد در یک روز بوده؟ آیا تا حالا به این مسأله فکر کرده اید؟

آن که رسول الله صلوات الله علیه آورده از جانب خدا، بیانگر اصلی آن، در واقع که بعدها در روایات بسیار زیاد توضیح داده، امام صادق سلام الله علیه است. شما کتابها را باز کنید روایاتی که اکثرا نقل شده از امام صادق سلام الله علیه است، عن ابی عبدالله   عن ابی عبدالله …  از حضرات دیگر هم هست اما اکثر روایات و بیانات از امام صادق علیه السلام است. با اینکه فرصتشان زیاد بوده، زیاد هم حضرت را اذیت کردند، منصور اذیت های زیادی کرد؛ هم عمرش زیاد است نسبت به ائمه اطهار صلوات الله علیهم، هم اذیت دیده اما زیاد هم مسائل را بیان فرموده است.

یک نکته بگویم: ما می گوییم أشهد أن محمدا رسول الله معنی اش این است که رسول الله صلوات الله علیه فرستاده خداست، ما شهادت می دهیم که او فرستاده خداست، هر چه گفته چه در قرآن و چه از خودشان نقل شده که همان تفسیر قرآن است؛ تکرار می کنم:

ما شهادت می دهیم که أشهد ان محمدا رسول الله  یعنی هرچه در قرآن آورده، دستورات خداست، هر چه خودش گفته توضیح آنهاست، ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا هر چه رسول الله به شما آورده قبول کنید و آنچه نهی کرده است ( قرآن و بیانات خودش ) آنها را ترک بکنید.

اینکه که ما می گوئیم حالا ببینیم که این گفته ما درست است یا نه؟ آیا راست می گوییم یا نه؟ خودمان قبول کنیم راست می گوییم؛ فرموده رسول الله صلوات الله علیه، فرموده خداست و آنچه خودش گفته، توضیح فرموده های خداست؛ این را ما می گوییم آیا قبـــول داریم اینطــور هستیــم؟

پس چنان کن فعل خود کان بی زبان
باشد أشهــــد گفتــن و عیــن بیـــــــان

گفتن أشهد أن لا اله الا الله  و أشهد أن محمدا رسول الله  آسان است  اما مسأله در یکی بودن اعمال و رفتار انسان، با این شهادت است؛ ما دروغ می گوییم أشهد أن لا اله الا الله ، ما فرمایشات حضرت را عمل نمی کنیم؛ مولوی می گوید: (درشعربالا)  شما اعمالتان را، افعالتان را درست کنید، طبق دستورات حضرت باشد، شما بی زبـــــان گفته اید  أشهد أن محمـــدا رسول الله.

تا همه  تن عضو  عضوت ای پسر
گفته باشد أشهـــد اندر نفـع و ضّـر

رفتن بنــده پــی خواجـــه گواست
که منم محکوم و این مولای ماست

مولوی

قدیم بنده های زر خرید بودند و کسانی آنها را می خریدند، بنده دنبال کسی می رفت که بنده او بود، همیشه دنبال او بود؛ اینکه دنبال او می رود عملا نشان می دهد منم محکــوم و این مــولای ماست.

خود رفتنش حکایت این معنا را می کند که این مولای ماست و من هم بنده این هستم، تو لازم نیست بگویی أشهد أن لا اله الا الله و أشهد أن محمدا رسول الله؛ کارتان را، اعمالتان را طوری کنید که اعمالتان و اعمالمان  أشهــــد گفــتن باشد بدون زبان؛ بیشتر شرح ندهم، شرح بدهم نا امیدی می شود، بلاخره باید عمل کنیم … .

ازبیانات استاد آیت الله محمد شجاعی ۱۳۸۸

شیعه یا مُحِبّ

” ما شیعه‌ی امیرالمؤمنین (ع) نیستیم، ما مُحِبّ هستیم ” ( به معنای خاص )
سال ۱۳۷۱ هجری شمسی

نباء عظیم

بسم الله الرحمن الرحیم

… آنچه در خصوص بَطــن قرآن از روایات حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که معصوم بوده و از علم بالا و دیگری برخوردار و مشمول عنایت و نظر خاص خدای متعال بوده اند، به ما رسیده است، می توانیم به آن تکیه بکنیم؛ چون بطون قرآن را بدون لغزش رسیدن، مشکل بوده و احتمال دخالت شیطان بسیار زیاد است، فلذا آنچه که در روایات آمده است فقط روی آن می‌توان حساب کرد.

در باب بطن قرآن در خصوص نباء عظیم  اینطور گفته شده است که منظور از خبر بزرگ، حضرت امیر صلوات الله علیه است، این از باب بطن است، تفسیر نیست، تفسیر همان است که گفته شد؛ تفسیر آیه شریفه این بود که نباء عظیم و خبر بزرگ عبارت است از قیامت و آنچه که توضیح داده و شرح کردیم.

بطن آیه شریفه عبارت است از حقیقت علــویّه صلوات الله علیه، حقیقت نوری حضرت علی، اصل و مقـــام علـی و ولایـت مطلـقه علــی.

وجود حضرت امیر، خبر بزرگ است به لحـاظ بطــن قــرآن، یعنی چـه؟

همه موجودات از خدا خبر آورده اند، از جمال و کمال حقّ می‌گویند، خبر از آن ذات غیبــی آورده اند و هر مخلوقی به اندازه و وُسع خود خبر از اوصاف و کمال و جمال حق آورده است و آنکه خبر بزرگ آورده است حقیقت حضرت امیر صلوات الله علـیه است؛ امــا نه آن علــی که من و شما او را می‌شنــاسیم!.

اگر حقیقت او را کسی بشناسد، آنوقت می داند و می‌فهمد که چه خبر بزرگ و عظیمی آورده است، عَن النَبــاءِ العَظیـم. آن خبری که حقیقت علی سلام الله علیه از جمال و جلال خدا می دهد، آن خبر را موجودی دیگر در آن حدّ و به آن شکل نمی تواند بدهد غیر از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم، که  اصلش رسول الله است، فرعش حضرت علی است، آن اصل است و این تَبع، هر دو یکی است و در عین حال دو تاست، عَن النَبــاءِ العَظیــم.

…..

از بیانات آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی ۱۳۶۵ هـ ش.

امواج چشم

بسم الله الرحمن الرحیم

اشعه و انواری یا امواجی از چشم ساطع می شود که در واقع آن قدرتی است و کمالی است. اما با توجه به شخص مورد نظر، اگر از دید توحیدی برخوردار باشد و انسان موحدّی باشد، از این قدرت در جهت درست استفاده می شود و حتی نهایتا نفوذ آن، حجابها را کنار می زند و حقایق پشت پرده را می بیند. برعکس کسی که موحّد نیست و مشرک است و یا قدرت روحی قوی برای کنترل در جهت صحیح آن ندارد، اثرات سوء امواج چشم، اثر می کند بر دیگران.
اصل این نفوذ از طریق چشم، از دل و قلب سرچشمه می گیرد. کسی که می ترسد اثر سوئی از طریق چشم بر دیگران بگذارد، با گفتن ذکر« ما شاء الله لاحول و لا قوه الا بالله » اثر آن را خنثی می کند.

ازتذکرات آیت الله محمد شجاعی ۱۲ ماه مبارک رمضان ۱۳۶۷

قرآن حجت است

بسم الله الرحمن الرحیم

موازین، شب و روز برای من و شما قرآن است؛ نه کشف، نه خواب، نه رفتار ظاهری و نه … هیچ کدام حجت نیست.
روی احتمالات نمی توان بنا نهاد؛ مکشوفات زیادی می شود که مثلا شما در فلان مقام هستید؛ از کجا معلوم از پایه خراب نباشد این مکشوفات.
حجت قرآن است، روایات و رفتار و گفتار معصوم علیهم السلام(حجت است).

از تذکرات معظم له ۱۳۶۷

پنج رساله

بسم الله الرحمن الرحیم


کتاب پنج رساله نوشته حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی

رساله اول : عقل های کاذب
فصل اول: نسبت بین روح و دل و مشاعر
فصل دوم: نسبت بین دل و مشاعر
فصل سوم: ظهور خصوصیات دل در مشاعر
فصل چهارم: خصوصیات بد و مرض ها و آفت های دل و ظهور آنها درعقل و آثار آن
فصل پنجم: خصوصیات بد، یا مرض ها و آفت ها از نظر قرآن

رساله دوم :  چند واقعیت غیرقابل انکار

رساله سوم :  دل و ماجرای آن

رساله چهارم: صدق توحیدی و عبودی
فصل اول: صدق چیست؟
فصل دوم: صدق توحیدی و عبودی
فصل سوم: در پیشگاه خدا روی صدق توحیدی و عبودی حساب می شود

رساله پنجم : نکته هایی در تشابه کلام و رؤیا

گزیده ایی از کتاب پنج رساله:
……….

از جمله موضوعاتی که می بایست به صورت جدی و مداوم مورد تحقیق و بررسی و مورد تعمق و تفکر و نتیجه گیری قرار می گرفت، و متأسفانه چنین نبوده و نیست، موصوع دل انسان و مشاعر اوست.
البته در فلسفه و عرفان، مخصوصا فلسفه و عرفان اسلامی و از جانب فلاسفه و عرفای اسلامی در این باب تحقیقات و بررسی ها، و تعمق ها و تفکرها و نتیجه گیریهای نسبتا مفصل و مبسوطی که مفید و راه گشا هم بوده، با بهره گیری از عقل و استدلال، و ذوق و وجدان، و بالاتر از همه، با استفاده از براهین و انوار قرآنی، و هدایت ها و اشارتهایی که در روایات و دعاهایی که از حضرات معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین وارد شده به عمل آمده است، و برای آشنایان خوب به این مباحث فلاسفه  و عرفای اسلامی پوشیده نیست.
لکن از یک سو، بهره مند شدن از آنها فقط  برای معدودی از افراد اختصاص داشته و دارد، و اکثر افراد از آنها بی بهره و بی خبرند، و از سوی دیگر، ابعاد زیادی دراین باب در بوته اجمال و ابهام مانده و توضیح داده نشده و یا مورد غفلت قرار گرفته و اصولا مجهول مانده است که توجه به این ابعاد و توضیح اجمال ها و ابهام ها، و بیان آنچه مورد غفلت قرار گرفته است، لازم می باشد.
آن اندازه که ابزار بدنی دل و مشاعر مورد توجه قرار گرفته و تحقیق ها و بررسی ها، وتعمق ها و تفکرها و نتیجه گیریها در خصوص آنها به عمل آمده و در حد خود برای انسانها مفید هم بوده است، خود دل و مشاعــر مورد توجه قرار نگرفته است، در صورتــــــی که می بایست بسیار بسیار بیشتر از ابزار بدنی دل و مشاعر، در خصوص خود دل و مشاعر حساب می شد، زیرا اصل انسان و حقیقت او، و به تعبیری، موجودیت واقعی و شخصیت حقیقی او، و آنچه به عنوان « انسان » در نظام هستی مطرح است، دل انسان و مشاعر اوست، نه ابزار بدنی آنها. 
……….

احکام تکـویـنی 
در همه خلقت و در همه ابعاد و اجزاء آن احکامی که احکام تکوینی است در جریان است. در خصوص دل انسان و مشاعر او نیز چنین است.
به طوری که برای ابزار بدنی دل و مشاعر انسان احکامی در تکوین هست، برای خود دل و مشاعر هم احکامی در تکوین وجود دارد.
به اقتضای همین احکام تکوینی هر چه در دل انسان و مشاعر او پیش آید، اثر مطلوب یا نامطلوب خود را در پی خواهد داشت، و به لحاظ اینکه مشاعر جلوه های دل هستند، اگر در دل چیزی پیش آید، اثر آن چه اثر مطلوب باشد و چه اثر نامطلوب باشد، در خود دل خلاصه نشده و به مشاعر هم سرایت خواهد کرد و با شدت و ضعف و در درجات مختلف در آنها هم به ظهور خواهد رسید، کما اینکه در مشاعر نیز اگر چیزی پیش آید، اثر مطلوب یا نامطلوب آن علاوه بر خود آنها، در دل هم با شدت و ضعف ظاهر خواهد شد و به دل هم سرایت خواهد کرد. همه اینها به اقتضای احکام تکوینی و به حکم تکوین است.
از همین رهگذر، برای هر کدام از ابزار بدنی دل و مشاعر به تناسب خود سلامت خاص و مرض مخصوص هست و برای حال سلامت آن احکامی در تکوین و نیز برای حال مرض آن احکام دیگری در تکوین معین شده است. برای خود دل و مشاعر هم برای هر کدام به تناسب خود، سلامت خاص و مرض مخصوص وجود دارد و برای حال سلامت آن احکامی در تکوین و برای حال مرض آن احکام دیگری در تکوین مقرر گردیده است، آنهم  بسیار وسیع تر، پیچیده تر،اسرارآمیزتر، و عمیق تر از آنچه برای ابزار بدنی آنها هست. ( دقت شود )

……….
کسی که خود را نمی شناسد و از حقایق آن بی خبر است، و حال سلامت و حال مرض خود و احکام تکوینی مربوط به دو حال را نمی داند، آنجا که گرفتار مرض است، متوجه مرض خود و احکام تکوینی تخلف ناپذیر آن نخواهد شد، و بدون اینکه خود بداند از راه درست دور گشته و به راه انحرافی خواهد افتاد و چون خود نمی داند، راه خود را درست هم خواهد پنداشت، زیرا:
وقتی دل انسان و مشاعر او دارای مرض است، مرضی که مخصوص دل و مشاعر است، از درک صحیح باز خواهد ماند و چنانکه باید، حقیقت ها را درک نخواهد کرد، زیرا «درک» به عنوان یک عمل، از اعمال دل و مشاعر است، و با بودن مرض در آنها هرگز این عمل، یعنی « درک » به نحو صحیح تحقق نخواهد یافت و درک، درک ناصحیح و ناسالم  خواهد بود، و اگر خواستی بگو، درک مریض خواهد بود و صاحب درک مریض چنانکه باید به حقیقت ها چنانکه هست نمی رسد و گرفتار فهم ناقص حقیقت ها و آمیختن آنها به باطل ها، یا انکار آنها و روی آوردن به پندارها و افکار و عقاید بی اساس شده و به انحراف ها می افتد، آنهم درهر بابی  به نحوی، و آنهم بدون اینکه خود متوجه باشد، و درحالی که خود را صائب می داند. و این، حکم تکوین و مقتضای احکام  تکوینی  تعیین شده در خلقت است. ( دقت شود )
به طوری که ابزار بدنی دل و مشاعر در صورت پیدایش مرض در آنها نمی توانند عمل خود را چنانکه باید انجام دهند، دل و مشاعر هم چنین است. ( بازدقت شود )

ادامه دارد…

حکم ۲۰

بسم الله الرحمن الرحیم

از حِکم حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه در محضر استاد آیت الله محمد شجاعی

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ‏] یُکْرَهُ لِعَامَّهِ الْمُسْلِمِینَ. از سه چیز مى ‏فرماید بترس: یکى این که برحذر باش از هر کارى که انسان راضى مى ‏شود براى خودش ولى براى بقیه مردم راضى نمى ‏شود. از این بترس که چیزى را فقط براى خودت بخواهى و براى دیگران آن را نخواهى.

این یک جمله به ظاهر خیلى خلاصه و ساده است ولى هزاران مسئله است که قسمت مهمى از گرفتاریهاى اخروى و هلاکت اخروى انسانها از این باب است. بعداً فکر کنید که [این مساله] در ما چگونه است. مى‏گوید بترس از هر عملى که انسان آن را براى خودش مى خواهد ولى براى بقیه مردم آن را نمى‏ خواهد.

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَیی مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَه، بترس از هر عملى که در خفى عمل مى‏ شود ولى از عمل کردن به آن در آشکارا انسان حیا مى کند!

هر عملى را دیدید که در آشکارا نمى ‏توانید عمل بکنید ولى در خلوت عمل مى‏ کنید از آن بترسید. این خیلى جمله عجیبى است. اگر کسى بخواهد به این عمل بکند چیز عجیبى مى ‏شود. ببینید چقدر انسان اصلاح مى ‏شود و چقدر تحذیر مى ‏شود از این که آن را عمل بکند. بترس از عملى که در خلوت انجام مى ‏گیرد ولى حیا مى ‏شود، انسان آن را در غیرخلوت انجام بدهد، از این نوع عمل بترسید. ببینید چقدر انسان باید تجدیدنظر بکند اگر بخواهد به این عمل بکند.

حالا چرا مى‏ گوید بترس؟ چون اینها افتضاح ‏آور است. یعنى اگر بنا باشد در روز فضیحت عمل انسانها را آشکار بکند که خواهد کرد، اینها براى آنوقت هاست. مى ‏گوید بترس از چیزى که در خفى عمل مى‏ شود ولى انسان حیا مى ‏کند که آن را در علن عمل بکند. یعنى هرچه مى‏ کند طورى باشد که اگر در علن هم باشد اشکال نداشته باشد.

بعد مى ‏فرماید: وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، بترس از هر عملی که وقتی صاحب آن عمل از عملش سوال می شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.

ببینید حضرت على علیه ‏السلام چه نصیحت‏ها به حارث مى ‏کند. ببینید حارث‏ها چه شده ‏اند. بیانات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام گفتم عجیب است. اساس اصلاح از اینجاها شروع مى ‏شود. گفتم بیان امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بیانات مخصوص است. فلذا امثال حارث‏ها با این نصیحت‏ها که گرفته‏ اند چه شده‏ اند. هیچ عملى نکن که وقتى درباره آن از تو سؤال مى ‏کنند، بخواهى انکارش بکنى یا عذر بیاورى.

دوباره تکرار مى ‏کنم سه جمله فرمود که:

۱. بترس از آن عملى که انسان براى خودش راضى مى ‏شود براى دیگران دلش نمى ‏خواهد،
۲. بترس از هر عملى که در خفا عمل مى ‏شود ولى انسان حیا مى ‏کند از این که در آشکارا عمل بشود،
۳. بترس از هر عملى که وقتى صاحبش از آن سؤال مى ‏شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.

ما حالا این را بر خودمان تطبیق بکنیم: اول مى‏ گوید بترس از آن عملى که براى خودت مى‏ خواهى و براى هیچ کس دیگر نمى‏ خواهى. خیلى چیز عجیبى است. ترسش براى این است که افتضاحش را خدا در قیامت پیش آورد! در دعا هم مى ‏خوانیم ربّنا لا تفضحنا فى الدنیا و الاخره علی رؤس الاشهاد. یک مقام بعد از مردن در قیامت مقام فضیحت است. کسانى را که خدا بخواهد، همه چیزشان را همه مى ‏دانند. آن خودش از جهنم هم بدتر است، فضیحت است. منتها کسانى را که مى ‏خواهد ستر مى ‏فرماید. لاتفضحنا علی رؤس الاشهاد.

در روایت هست امام صادق علیه‏ السلام فرموده: اگر کسانى بدانند عرض اعمال و فضیحت چیست از همین حالا عقل از سرشان مى پرد و به کوهها مى ‏روند و زندگى را ترک مى ‏کنند. اگر بدانند چه مى شود.

 

حکم ۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

از حِکم حضرت امیرمومنان صلوات الله علیه در محضر استاد آیت الله محمد شجاعی

مَن حـاسَــبَ نَفسَـه رَبِـــحَ

اگر بتوانید عمل کنید توفیق بزرگی است، چیز عجیبی است؛ کسی که نفس خودش را به حساب بکِشد، به مقام حساب بیاورد، این آدم منفعت برده است.

هر شب ببینید می توانید، توفیق بالایی است؛ از صبح تا شب را حساب بکنید، در اواسط شب بعد از نماز مغرب و عشاء فکر کنید. از صبح که بلند شده تا آن موقع ، با دستورات خدا و رسول و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین، پیش رفته و چقدر خطا کرده، همه اش را بیادش بیاورد.

آن وقت که اینها را حساب کرد تصمیم بگیرد فردای آن، خلافهایی را که انجام داده، مراقب باشد تکرار نشود، یادش باشد چه مواردی خلاف بوده که تکرار نکند، باز هم شب که آمد حساب کند که آن روز چه کرده، اگر طاعت کرده، شکر کند و آنچه را خلاف کرده تکرار نکند؛ همین طور هر شب ادامه دار انجام بدهد؛ کار سختی است ولی رَبِـــــحَ سود برده است.

خیلی توفیق بالایی است، باید ترسید، اینجور چیزها برای این است که انسان که مُرد، با احکام جدیدی مواجه می شود که به واهمه و خیالش هم خطور نمی کند.

 

الموتُ بــابُ الاخِــــرهِ

کسی چه می داند تا کی زنده است، تا یک ساعت دیگر، یک ساعت هم زیاد است، یک لحظه، وقتش آمد می شود، کسی عمر را تضمین نکرده، مرگ نزدیک است، چیزی که آمدنی است، نزدیک است.

وقتی انسان مُرد، باب آخرت به روی او باز می شود، مانند کسی است که خواب بوده و بیدار می شود؛ وقتی خواب می بینیم با کسانی نشسته ایم که خیلی وقته مُرده اند ولی در خواب نمی فهمید، وقتی بیدار شدید می فهمید که مرده بودند.

وقتی مرگ فرا رسید متوجه می شویم و حساب و کتاب شدیدی پیش می آید، چیزهایی می بینیم که به ذهنمان خطور هم نمی کرد، چه آتشی بوده که با خودمان از اینجا بردیم و چه حساب و کتاب و بهشتــی را با خودمان بردیم.

 

الناسُ نیــامٌ فَاذا مَاتُـوا اِنتَبَهُــوا

آتش که آنجا روشن می شود تازه می فهمیم چه چیز عجیبی بوده، بهشت هم همینطور، می فهمد بهشتـــی که قابل توصیف نیست، این بوده است.

سعیتان بر این نباشد که در دنیا حظّ بیشتری ببرید و خوشگذرانی بکنید، کسانی که سعی بر این دارند، در آخرت چندان حظّی ندارند؛ ولی کسانی که سعی نمی کنند و نمی خواهند که در دنیا حظّ ببرند، در آخرت حظّ بیشتری دارند.

اوفرُ النّاسِ حَظّاً فی الاخِرهِ اَقلُهُم حَظّاً فِی الدُنیا

آخرش به این می رسد، به نفس اماره بگویید بنشین سرجایت؛ وقتی نفس چیزهایی می خواهد نگذار شلوغ بکند.